راه شماره 4 : ده سال جلوتر از جامعه
سروسامان گرفتند و تماشاچی شدند
گزارشي از جبهه فرهنگي فريمان
زهرا قرباني/ فريمان
فريمان در هفتاد و پنج كيلومتري مشهد و زادگاه شهيد مطهري(ره) است. سه كتابسرا دارد؛ «پارسيان» با خط فكري «آزادي- خاتمي»؛ "انديشه" «بدون خط فكري» و يك مغازه مطبوعاتي مشهور به نام "كيهان" با خط فكري چپي پررنگ، و يك مغازه به نام مؤسسه فرهنگي مطهر، با گرايشات ولايت فقيهي كه دو سه تن از دانشجويان اداره اش مي كنند و عموماً كتابهاي درسي، كنكور و تست دارد. چند دكه روزنامهفروشي هم دارد كه رونقي ندارند. در فريمان از دكهها استقبال نميشود. به دليل كوچكي شهر، تمركز بر كتابسراها جهت تهيه كتاب و مغازه "كيهان" است. علاوه بر آن كتابسراي انديشه و پارسيان، هر دو كتابهايشان را كرايه هم ميدهند. "پارسيان"، كتابهايش تفريحي است، چندان مشتري هم ندارد اما انديشه، انواع كتب مذهبي، تاريخي، پزشكي، رمان، كامپيوتر، روانشناسي و ... را به صورت طبقهبندي شده دارد و نوع برخورد صاحبانش كه هر دو معلم هستند، بسيار گرم است. با يكي از آنها صحبت كردم براي فروش شمارههاي "راه" پذيرفت، فقط گفت اگر برگشتي داشت، ما مسئول نباشيم. پيشنهاد ميكنم نمايندهتان در فريمان، "كتابسراي انديشه" و "مؤسسه مطهر" باشد. البته انديشه كمي تنوع مشتري دارد و رفت و آمدش بيشتر است، حدس ميزنم محيط بهتري باشد، بماند كه "مطهر" هم جوانان شايستهاي دارد اما مشتريانش كمتر است، هر دو را پيشنهاد ميكنم استفاده كنيد.
پيشينه فعاليت هاي فرهنگي در فريمان:
سابق، يك نفر از اقوام جناب جعفري- مدير هيئت فرهنگي مذهبي جامعه الحسين(ع) بودند- آقاي مجد- كه از صفر شروع كردند و اشتباه نكنم هشت سال در شهر- سياسي!- فريمان سوختند و كباب شدند و كتاب و مجله به خورد جوانانش دادند. بر خيليها اثرگذار بودند و مسير دادند. انواع طرحها؛ "مطهر"؛ سير مطالعاتي شهيدمطهري، "انتظار"؛ سير مطالعاتي كتب مهدويت، توزيع انواع مجلات امتداد، پرسمان، ديدارآشنا، شميم ياس، فكه، هيئت و ... تهيه انواع نشريات توسط اعضاء، در مورد موضوعات مختلف و ... همه اين كارها با مديريت يك نفره ايشان و با كمك خيرين شهر انجام ميشد. كارهاي بزرگي را بي هيچ چشمداشتي انجام ميدادند. نيازي به گفتنش نميبينم اما بالاخره تجربه "كاشان" را – رجوع كنيد به شماره 3+30 - ما هم تجربه كرديم، البته به نوعي ديگر، كمكم نوجوانها جوان شدند و سر و سامان گرفتند و يكييكي فقط ناظر و تماشاچي شدند، مدير اين وسط تحليل رفت تا اينكه به خاطر خانواده و شغل راهي مشهد شد و كمكم از همراهي ياران قديمي به خاطر تنگنظريها، كينه و كدورتها، نفاقها و زيرآبزنيها و پاپوش درست كردنها، طاقتش طاق شد، فروردين 86 گذاشت و براي هميشه رفت. رفتن همان و بلند نكردن علم هيئت از جانب ساير دوستان همان. هيچكس اين ريسك را قبول نكرد. اين بنده خدا، از تيرماه سال گذشته ساكن تهران و معاون فرهنگي و امور اجتماعي سازمان جوانان هلال احمر است. همين امر هم يكي از علل تفرقه شد كه از هيئت نردبان ساخته! به فرموده جناب سعيد ايرجي در مقاله «ضرورت شبكهسازي فرهنگي» بايد تشكلهاي فرهنگي غيردولتي باشند تا از خيلي از خطرهاي بعدي مصون بماند. در حال حاضر، هيئتهاي فريمان فقط مذهبياند. پايگاههاي بسيج هم نيروي فكري مستعدي براي امورات فرهنگي ندارند. دولتيها هم، پول ميگيرند در حد وظيفه قدم برميدارند. ميماند ستاد نماز جمعه كه با جناب آقاي ميري مرتبط شده و كلاس آموزش نويسندگي گذاشتهاند. نوع كلاس و مطالب جناب آقاي ميري، مباحث و نكات مطرح در آن، بدون شك عالي و بدون نقص است اما براي جذب داوطلبان ميبايست تبليغ بيشتري ميشد تا نتيجه بهتري گرفت. بانيان اين كلاس، آقاي توكلي و دوستان هستند. نيروهاي خوب و مخلص و متدين و احتمالاً هم مستعد- كه توانستهاند جناب ميري را گرفتار كنند- مي توانيد از اين بزرگواران هم براي تبليغ، توزيع و معرفي «راه» بهره ببريد. منتي هم بر سرتان ندارند.
تمام. فقط ميماند تشكر و دعاي خير براي شما.
|