راه شماره 4 : ده سال جلوتر از جامعه
توجیه، نقد منصفانه یا تخریب
عملکرد اقتصادی دولتِ «دهم منهای یک»
ف.شیشه چی
مقدمه
برای چندمین بار طی یکسال اخیر به سراغ کیف سی دی ها رفتم تا سرو سامانی به آنها بدهم و طبق معمول بدردنخورها را به ریسایکل بین بسپارم. باز برای چندمین بار چشمم به سی دی تبلیغاتی احمدی نژاد افتاد، وراندازش کردم:«رایحة خوش خدمت (دکتر احمدی نژاد- شهردارتهران)». همانطور نشسته بر روی زمین، به 3 سال پیش و شعارهای اقتصادی ایام تبلیغات برگشتم، عدالت گستری، مبارزه با مافیای نفت و قدرت، ساده زیستی، صرفهجویی، رسیدگی به مناطق محروم و ... ، سی دی در دستانم میچرخید و ذهنم وضع کنونی اقتصاد کشور را با سرعت مرور و مقایسه میکرد. مقایسهای منطقی با دورانهای قبل، با قبل از انقلاب، با آنچه انقلاب میخواست و آنچه احمدی نژاد ادعا کردهبود.
واقعیت این است که حداقل در مقایسه با آنچه مردم بعد از انقلاب انتظار داشتند (چه بهمن 57 و چه تیر84 ) ، حال و روز خوشی از لحاظ اقتصادی نداریم؛ توزیع نامناسب درآمد، تورم بالا، اشتغال ناقص، بهرهوری پایین، عقب ماندگی تکنولوژیک، بیثباتی در نظام تصمیمسازی، نظام اطلاعات ناقص و غیر شفاف، توزیع نامناسب یارانهها و ... . برخی از این پدیدهها نوزادند، دستپخت این دولتند و برخی پیرانی موی سپید که خود نیز از حضور در اقتصاد ایران به ستوه آمدهاند. همین تورم را ببینید که چگونه خودنمایی میکند! تورم دزدی است که هر شب پارهای از پول نقد مردم را میدزدد، بدون آنکه هیچ صاحب خانهای بفهمد و پلیسی را یارای دستگیری آن باشد. یکی از ضد عدالتترین پدیدههایی است که میتوان نام برد. بیکاری را بنگرید، او نیز شیطانی است که اعتماد به نفس و توان جوانان را تحلیل میبرد، خردشان میکند و در آخر هم تبدلیشان میکند به یک عنصر نامطبوع! از یارانهها و قصة قدیمی آن در میگذرم، کهنگی و فرسودگی خطوط تولید را هم بی خیال میشوم و پایین بودن بهرهوری را به مجالی دیگر وا میگذارم.
حتماً تا بحال با خود فکر کردهاید پس این دولتهای بعد از انقلاب چه هنر اقتصادی بخرج دادهاند؟ دولت احمدینژاد چه گلی به سر مردم زده است و افکاری از این دست. هر روز هم که روزنامهها و دوزنامهها را میخوانید، برخی مالة توجیه میکشند، دستهای تیغ انتقاد و جماعتی کثیر هم خنجر تخریب. تشخیص صحیح شرایط آن هم اقتصادی سخت است، و از آن سخت تر نوشتن و نقد کردن و گاه جماعتی را شوراندن. ارزیابی عملکرد دولتها لازم است و مصداقی است از امر به معروف و نهی از منکر، آنهم از نوع حاکمانهاش! اما خوب است که این ارزیابی به توجیه تبدیل نشود، تخریب هم نکند و در عوض مخاطب را در اتباع احسن یاری کند. شاید اصول زیر بتواند راهنمایی برای ارزیابی دولتها و بخصوص دولت حاکم محسوب شود، البته با تاکید بر اقتصاد:
1- پذیرش و اعتراف به اشتباهات
دولتها و بخصوص رؤسایشان تا بیایند و در دولت مستقر شوند، به پیچیدگی تصمیمگیریهای اقتصادی واقف شوند و قبول کنند که عقل کل نیستند، زمان میبرد. در این مدت حرفهایی میزنند، چیزهایی تصویب میکنند و دستوراتی میدهند که به هیچ روی قابل دفاع نیستند. چه رویکرد نئوکلاسیک داشته باشی، چه کینزین و چه سوسیالیسم تخیلی و چه اسلامی. در چنین شرایطی باید حرف حضرت امیر (ع) را جلوی چشم قرارداد آنجا که میفرماید «ان الحق ثقیل مری و ان الباطل خفیف وبی: حق سنگین و اما گوارا و باطل سبک اما کشنده است» (حکمت 376). باید دستهایمان راخاضعانه و به نشانة تسلیم بلند کنیم و اعتراف کنیم که دولت دهم منهای یک در برخی جاها اشتباه کرده است. اعتراف به این اشتباهات هرچند سخت است اما به نفع همه است. سادهانگاری نظام اقتصادی و نگاه مکانیکی به آن، کم توجهی به دستاوردهای علم اقتصاد در حوزههای اثباتی، برداشتهای خیرخواهانه ولی بیمحابا از صندوق ذخیرة ارزی، ایجاد اختلال در بازار پول از طریق کاهش نرخ سود بانکی، در این گروه قرار میگیرند.
2- همهجانبه نگری در نقد
توجه به این مساله مختص ارزیابان و منتقدان دولت حاکم نیست، بلکه ضروری است در ارزیابی عملکرد اقتصادی هر دولت یا حکومتی مورد توجه باشد. اول اینکه در تحلیل پدیدههای اقتصادی باید تا جای ممکن عوامل دخیل در ایجاد آن پدیده را احصا کرد. غفلت سهوی یا عمدی از برخی عوامل موثر و یا حتی احتمالاً موثر، نوعی انحراف در فهم پدیده ایجاد میکند. بعضاً دیده میشود عملکرد دولتها بدون در نظرگرفتن برخی شرایط پیرامونی اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی تحلیل و نقد میشود. مثلا اینکه بیاییم بودجة عمرانی دولت هفتم را بدون توجه به قیمت نفت 8 دلار، تحلیل کنیم و ژست صنعتی بگیریم و بگوییم دولت هفتم (دورة اول آقای خاتمی) برای توسعة صنعت و عمران کشور هیچ کاری نکرد. یا اینکه کاهش تورم در دولت هشتم (دورة دوم آقای خاتمی) را بدون در نظر گرفتن آثار مثبت کوتاه مدت طرح تثبیت قیمتهای مجلس هفتم تجزیه و تحلیل کنیم. مثال دیگری بزنم، تقریبا همة اقتصاددانها و اقتصادخوانها حداقل تا چند سال قبل، دربارة آثار تورمی شدید تغییر شیوة پرداخت یارانة انرژی و بخصوص بنزین هشدار میدادند و اصولا هرگونه دستکاری در قیمت یا عرضة بنزین را بازی با بنزین و کبریت میدانستند که منجر به شورشهای اجتماعی و تورمهای شتابان میشود. اما الان که برخی برادران تورم فعلی را به نقد میکشند و از آن حظ سیاسی میبرند و البته نوش جانشان، از تاثیر پروژة عظیم سهمیهبندی بنزین و فروش آن به قیمت آزاد دولتی (400 تومان) و آزاد خصوصی (تا حداقل 1000 تومان)، آزاد سازی قیمت محصولات پتروشیمی و قیر همچنین کلید خوردن آزاد سازی سیمان و سهمیهبندی گازوییل بر ایجاد تورم غفلت میکنند. در حالیکه شایسته است این عوامل هم حداقل در حد یک فرضیه در بررسی ها مورد توجه قرار گیرد.
3- انصاف در نقد
گاهی وقتها هم تحلیلگر، چشمهایش را میبندد، دستهایش را روی گوشش میگذارد و یک ریز فریاد میزند که آی فلان شد و آی بهمان شد. یکی نیست به او بگوید چشمهایت را بازکن، حرفها را بشنو و با توجه به گذشت چند دهه از اختراع بلندگو داد هم نزن.
برخی دوستان که اطرافمان نیز کم نیستند دائم داد میزنند که دولت خاتمی اصلا بهفکر اقتصاد نبود و فقط و فقط بدنبال توسعة سیاسی بود و جامعة مدنی، اما کمتر دیدهام تحلیلگری طرح یکسان سازی نرخ ارز را بهیاد مردم آورد، طرحی که انصافا شجاعانه و مفید بود و یا اینکه با مردم از طرح ساماندهی اقتصادی کشور که با همت دولتمردان خاتمی تهیه شد حرف بزند.
و یا در نقد دولت احمدینژاد، گسترش شدید شبکههای برق و گازرسانی به روستاها و شهرهای کوچک را در این دولت فراموش نکرده و تاثیر آنرا در کمبود برق و گاز لحاظ کند. رساندن گاز و برق به شهرها و روستاها فعالیتی بوده که حداقل با قرائت رالزی از عدالت میتواند سازگاری داشته باشد و جادارد که حداقل بعنوان یک فرضیه در بررسی دلایل کمبود برق یا گاز مورد توجه قرار گیرد.
و البته باز هم زیادند رفقایی که در نقد دولت هاشمی، تنها و تنها بر طبل تورم 50 درصدی سال 74 میکوبند. آنقدر هم بلند میکوبند که نمیگذارند صدای توسعة راه آهن، راهها و سدها و ... بهگوش برسد.
4- یادآوری برخی ارزشهای زیرخاکی
چه بسیارند ارزشها و اعتقادات ما که سالهای سال به فراموشی سپرده شدهاند و کمتر کسی حاضر است در دفاع از آنها کارگاه و همایش برگزار کند، مقالة ISI بنویسد و البته از اتهام تحجر و عقب ماندگی هم نترسد.
ارزشهایی که جایی در حکومتهای امروزین دنیا ندارند، ارزشهایی که دانستن و اعتقاد به آنها، نظامهای ارزیابی و نقد اقتصادی را درهم خواهد ریخت و پارادایمهای جدیدی در حکومت داری و سیاستگذاری اقتصادی ابداع خواهد نمود.
تا بحال اندیشیدهاید حضرت امیر (ع) چه سهم و نقشی برای رسیدگی به مظلومان و گرسنگان و دور ماندگان از مرکز در سیاستهای خود لحاظ میکند؟ حتما میدانید که او فقط و فقط بخاطر بیعت یاران و عهد خدا از علما برای خاموش نماندن بر شکمبارگی ظالمان و گرسنگی مظلومان خلافت را پذیرفت. همو در نامة 53 به مالک میفرماید: «ثم ا... ا... فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم من المساکین و المحتاجین و اهل البوسی و الزمنی .... واجعل لهم قسما من بیت مالک و قسما من غلات صوافی الاسلام فی کل بلد فان للاقصی منهم مثل الذی للادنی: سپس خدا را ! خدا را ! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چارهای ندارند، و عبارتند از زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان .... بخشی از بیت المال و بخشی از غلههای زمینهای غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص بده، زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک ترین آنان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسؤول آن میباشی.»
رسیدگی به حال محرومین و دورافتادگان، آنان که کسی بحسابشان میآورد و شهروند درجة n اُم هستند شنیدن درد دلهای آنان، درک مشکلات و گرفتاریهایشان، ارزشهایی هستند که در محاسبات اقتصادی و شاخصهای آن کمتر نمود مییابد. اما براحتی قابل تشخیص است که اینگونه توجه به طبقات ضعیف و دردمند چه تاثیر مهمی در تقویت انسجام و سرمایههای اجتماعی دارد و جامعه را در رسیدن به اهداف عالی یاری مینماید. و باز امیرالمومنین (ع) در همان نامه میفرماید: «... فلا یشغلنک عنهم بطر، فانک لا تعذر بتضییعک التفاه لاحکامک الکثیر المهم. فلا تشخص همک عنهم، ولا تصعر خدک لهم، و تفقد امور من لا یصل الیک منهم ممن تقتحمه العیون و تحقره الرجال: مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسؤولیتهای کوچکتر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی بر نگردان، به ویژه امور کسانی را بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی آیند و دیگران آنان را کوچک میشمارند و دستشان از تو کوتاه است. »
بله من هم میدانم که «حل» مشکلات نظام اقتصادی با نشستن و شنیدن حرف مردم وخواندن نامههای مردم در اتاقی محقر ممکن است نشود، اما در مقابل این را هم یقین دارم که «فهم» مشکلات نظام اقتصادی با نشستن و شنیدن گزارشهای رنگی مسؤولین ابدا امکان ندارد. ضمن آنکه در جامعة ایران با این توزیع درآمد نامتوازن، خواستههای دهکهای بالا به شدت با خواستههای دهکهای پایین متفاوت است. کما اینکه مطالعهای درحوزة زنان نشان داده است که خواستة زنان دهک های بالا ایجاد مفهوم و هدف در زندگی، دهکهای میانی آزادیهای اجتماعی و سیاسی و تحصیلی و دهکهای پایین کسب امکانات اولیة زندگی و تحصیل بوده است. خوب در چنین شرایطی بدیهی است خانمی که جزو دهکهای بالا و یا متوسط است به دادن وام نیم میلیونی به زوج جوان بشاگردی پوزخند بزند و آنرا تلاش برای پیروزی در دورة بعد و سفاهت دولتمردان بداند.
این را فراموش نکنیم که حلقة آخر موفقیت تمام سیاستهای اقتصادی ولو پیشرفتهترین و دقیقترین آنها، مردم و تصمیمات آنهاست، رویگردانی مردم از یک سیاست یعنی شکست قطعی آن و اقبال آنان یعنی شرط لازم موفقیت. پس باید مردم را شناخت، حرفهایشان را شنید، نگاهشان را به مسایل فهمید و از عینک آنان به بیرون نگاهی انداخت.... حال بگذار بگویند پوپولیست، .... /
انتظار مردم از دولت احمدی نژاد بسی بیش از اینهاست، اما بد نیست یکبار دیگر اوضاع را رصد کنیم و جور دیگری هم ببینیم.
سی دی همچنان در دستم بود، غرق در افکار خود و اقتصاد ایران، نگاهی به آن انداختم و باز به کیف برش گرداندم، شاید بدرد بخورد دوباره!
|