راه شماره 17 : فردای انتخابات...
ویژگیهای انسان آخرالزمان
سفر به سوی موعود ( قسمت هفتم )
یوسفعلی میر شکاک چند قرن است كه بشر در ورطه آخرالزمان دست و پا ميزند؟ اگر آخرالزمان را برابر با عصر غيبت كبري بيانگاريم، چيزي نزديك به دوازده قرن است كه انسان روز به روز تباهتر و منش وي وارونهتر ميشود و تمايل به پرستش دنيا و شهوات دنيوي در بشر افزونتر و رويكرد اخروي و معنوي ضعيفتر ميشود. اما اگر آخرالزمان و توابع آن فاجعهاي عام باشد براي جامعة مسلمانان فاجعهاي است خاص و مضاعف. رجوع به اخبار و احاديث معصومين عليهمالسلام نشان ميدهد كه آن آسمانيان و ايزديان ورجاوند به شدت نگران امّت اسلام بوده و سعي داشتهاند كه با پرده برگرفتن از چهرة آخرالزمان و نشان دادن پليديها وتباهيهاي آن، لااقل سرآمدان امت را به مراقبه و پرهيز از همراهي با ديگران برانگيزند؛ نخستين كسي كه به تيرگي و تباهي منشِ فرد و جمع جامعه اسلامي اشاره كرده و جنبههاي گوناگون اين هبوط و سقوط مستمر را برشمرده، رسول الله صلواه الله عليه وآله و سلم بوده است: پيامبر گرامي اسلام ويژگيهاي آخرالزمان را چنين برميشمارد: «... اعلموا رحمكم الله ان مثلكم في هذا اليوم كمثل ورق لاشوك فيه الي اربعين و مائه سنه» بدانيد خدايتان بيامرزاد همانا مثل شما در چنين روزي (حجة الوداع) همانند گياهي است كه خاري در آن نباشد تا صد و چهل سال. «ثم يأتي من بعد ذلك شوك و ورق الي مائتي سنه ثم يأتي من بعد ذلك شوك لاورق فيه حتي لايري الا سلطان جائر أوغني بخيل أو عالم مراغب فيالمال أو فقير كذاب أو شيخ فاجر، اوصبي وقح، أو امراه رعنا، ثم بكي رسول الله صلواه الله عليه و آله و سلم» پس ميآيد بعد از آن خار و گياه (خار و گل توأمان) تا دويست سال، پس ميآيد بعد از آن خار بدون گل و گياه تا آنجا كه ديده نشود مگر حاكم ستمگر يا ثروتمند بخيل و گدامنش يا دانشمند مالپرست يا مستمند دروغگو يا پيرمرد زناكار يا كودك وقيح يا زن خودپرست خودآرا، آنگاه پيامبر صلواه الله عليه و آله و سلم گريست. «فقام اليه سلمان الفارسي و قال: يا رسول الله اخبرنا متي يكون ذلك» پس برخاست سلمان فارسي و گفت: اي پيامبر خدا بهما بگو چه هنگام چنان ميشود؟ «فقال صلي الله عليه و آله و سلم: يا سلمان! اذا قلّت علماؤكم و ذهبت قراوكم و قطعتم زكاتكم و اظهرتم منكراتم و علّت اصواتكم فيالمساجد و جعلتم الدّنيا فوق رؤوسكم و العلم تحت اقدامكم و الكذب حديثكم و الغيبه فاكهتكم و الحرام غنيمتكم و لايرحم كبيركم صغيركم و لايّوقر صغيركم كبيركم» پس فرمود درود خدا بر او و خاندانش باد: اي سلمان! آنگاه كه اندك شوند عالمان شما و بميرند قرآنخوانان شما و نپردازيد زكات خود، و آشكار كنيد بديهايتان را، و بلند شود صداي شما در مساجد، و قرار دهيد دنيا را بر فراز سر خود، و علم را زير پاي خود و دروغ گفتن سخن تازة شما باشد و غيبت كردن ميوة شما و حرام خوردن غنيمت شما، و رحم نكند بزرگ بر خُرد و محترم نشمارد خُرد بزرگ را. «فعند ذلك تنزل اللعنه عليكم و يجعل بأسكم بينكم و بقيالدّين بينكم لفظاً بألسنتكم. فاذا اوتيتم هذه الخصال توقعوا الريح الحمراء أو مسخاً اوقذفاً بالحجاره و تصديق ذلك في كتاب الله عزّوجل «قل هو القادر علي ان يبعث عليكم عذاباً من فوقكم أو من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعاً و يذيق بعضكم بأس بعض انظر كيف نصرف الآيات لعلّهم يفقهون» در آن هنگام لعنت بر شما فرود ميآيد و ترس از يكديگر در ميان شما رخنه ميكند و دين در ميان شما حرفهايي است كه بر زبان ميآوريد، هنگامي كه اين ويژگيها را يافتيد منتظر طاعون يا بيماريهاي سهمناك يا مسخ شدن يا سنگباران شدن باشيد و گواه اين معني در كتاب خداوند عزّوجل است كه ميفرمايد: بگو او قادر است كه برانگيزد بر شما عذابي از فراز سرتان يا زير پاهايتان يا شما را به جان يكديگر بيندازد و بچشاند هراس گروهي از شما را به گروه ديگر. بنگر چگونه آيات را بيان ميكنيم تا شايد دريابند. «فقام اليه جماعه من الصحابه: فقالوا يا رسول الله اخبرنا متي يكون ذلك» پس برخاستند گروهي از اصحاب و گفتند اي پيامبر خدا چه هنگام چنان ميشود؟ «فقال صليالله عليه و آله و سلم: عند تأخير الصّلوات و اتباع الشّهوات و شرب القهوات و شتم الآباء و الامّهات حتي ترون الحرام مغنماً و الزّكاه مغرماً، واطاع الرّجل زوجته و جفا جاره، و قطع رحمه، و ذهبت رحمه الاكابر، و قل حياء الاصاغر، و شيدّ و البنيان، و ظلموا العبيد و الاماء، و شهدوا بالهوي، و حكموا بالجور و يسّب الرّجل اباه، و يحسد الرّجل اخاه و يعامل الشركاء بالخيانه، و قّل الوفاء، و شاع الزّنا، و تزيّن الرجال بثياب النساء، و سلب عنهن قناع الحياء، و دب الكبر في القلوب كد بيب السّم فيالابدان، و قل المعروف، و ظهرت الجرائم، و هونّت العظائم، و طلبوا المدح بالمال، و انفقوا المال للغناء، وشغلوا بالدُنيا عن الآخره، و قّل الورع، و كثر الطمع و الهرج، و اصبح المؤمن ذليلاً و المنافق عزيزاً، مساجدهم معموره بالأذان و قلوبهم خاليه من الايمان، واستخفوا بالقرآن و بلّغ المؤمن عنهم كل هوان فعند ذلك تري وجوههم وجوه الآدميين و قلوبهم قلوب الشياطين، كلامهم احلي من العسل و قلوبهم امّر من الحنظل، فهم ذئاب و عليهم ثياب مامن يوم الا يقول الله تبارك و تعالي: أفبي تغترون؟ ام علي تجترؤن؟ افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لاترجعون؟» پس فرمود (درود بيپايان خداوند بر او و خاندانش باد): آنگاه كه نمازها به تأخير افتد و فراموش شود، و پيروي از شهوات فزوني گيرد، و نوشيده شود مسكرات، و ناسزا گفته شود به پدران و مادران، تا آنجا كه حرام را غنيمت شمريد و ذكاه را غرامت. و مرد از زن خود پيروي كند، و بر همسايه ستم كند و از خويشاوندان خود دوري گزيند، و مهرباني و رحمت بزرگان از ميان برود و شرم و حياي خردان اندك شود، و بناهاي بلند ساخته شود، و ستم كنند بر زيردستان، و گواهي دهند از سر هوا و هوس، و فرمان دهند به ستم (در ميان مردم به ستم حكم كنند) و مرد ناسزا بگويد پدر خود را و به برادر خود حسد بورزد و با شركاي خود به خيانت معامله كند، و اندك شود وفاداري، و شايع شود زناكاري، و مردان باكسوت زنان خود را بيارايند و از زنان جدا شود سربندهاي شرم و آزرم، و اثر كند خودبزرگبيني در دلها همانند اثر سم در بدنها، و اندك شود نيكي، و آشكار شود گناهان، و سبك انگاشته شوند ارجمنديها، و ستايش را با مال بطلبند، و ببخشند مال را در راه ساز و آواز، و از آخرت روگرداننده به دنيا مشغول شوند، و پرهيزگاري اندك شود، و بسيار گردد طمع و آشوب و بلوا، و مؤمن ذليل و خوار شود و منافق گرامي شمرده شود. مسجدهاي آنان به اذان آبادان است و دلهايشان از ايمان خالي است. قرآن را خوار ميشمرند و از آنان هر گونه اهانتي به مؤمن ميرسد. آنگاه ميبيني كه چهرههايشان چهرة آدميان است و دلهايشان دلهاي اهريمنان، سخن آنها از عسل شيرينتر است و دلهايشان از حنظل تلختر، آنان گرگهايي هستند كه لباس آدميان به تن دارند. هيچ روزي نميگذرد مگر اينكه خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد: آيا به من مغرور شدهايد يا عليه من جرئت ميورزيد؟ آيا گمان بردهايد شما را بيهوده آفريدهايم و به سوي ما باز نميگرديد؟» اگر در سخنان پيامبر گرامي اسلام ارواحناله الفدا تأمل كنيم، خواهيم ديد كه آن جان جهان با برشمردن ويژگيهاي مسلمانان در آخرالزمان به تصريح، تلويحاً ويژگيهاي عام بشر امروز و ديروز را نشان داده است. ما مدعيان مسلماني بنا به گفته پيامبر گرامي اسلام دويست سال پس از درگذشت وي خاربُنهايي بودهايم بدون گل يا برگ، كه قدم در راه تباهي و تيرگي نهادهايم. اكنون كه از دين و آئين خود در اغلب ساحات آن اعراض كرده و دشمنان اسلام يعني اهل كفر را مقتدا و اسوة بينش و منش فردي و جمعي و سرمشق كار و هنر و سياست و اقتصاد و اخلاق و فرهنگ قرار دادهايم، «شجرة زقوم» هستيم و دير يا زود اين سرشت دوزخي چنان منتشر خواهد شد كه يكايك ما را در آتش بيدادگري و ناداني و ستمگستريهاي خرد و كلان بسوزاند. ما غفلت زدگان ِدوزخ آخرالزمان، پيروي هر چه بيشتر از تمدن دنيوي غرب را سعادت ميانگاريم، زيرا همانگونه كه پيامبر گرامي اسلام ميفرمايد لعنت خدا بر ما فرود آمده است، و هر گاه لعنت خدا بر قومي فرود آيد، خرد آنان را تباه ميكند چندانكه شقاوت را سعادت ميانگارد و حيات فاني دنيوي را بر رستگاري باقي اخروي ترجيح مينهند و... آن به، كه ويژگيهاي اين زمرة ملعنت را از زبان اميرالمؤمنين عليه الصّلوة و السلام بشنويم: آنجا كه علائم آخرالزمان و خروج دجّال و فرارسيدن هنگامة قيامت صغري و رستخيز موعود امم را بشارت ميدهد. آنچه مولاي موحدان ارواحنا له الفدا فرموده در حقيقت شرح كارنامة سياه فرد و جمع ما مدعيان مسلماني در اين روزگار است. صعصعه بن صوحان از شهسوار آفرينش ميپرسد: دجّال چه هنگامي خروج ميكند؟ و فرمانرواي ايزديان ميفرمايد: «احفظ فأن علامه ذلك اذا اهات النّاس الصّلاه، و اضاعوا الأمانه، و استحلّوا الكذب و اكلوا الرّبا، واخذوا الرشاء، و شيد والبنيان، و باعوا الدين بالدنيا، واستعملوا السّفهاء، و شاورو النساء، و قطعوا الارحام، واتبعوا الاهواء، و استخفوا بالدماء» فرابگير! همانا نشانههاي خروج دجّال است هرگاه مردم نماز را ميراندند و امانت را تباه كردند و دروغ را حلال انگاشتند و ربا خوردند و رشوه گرفتند و ساختمانهاي بلند بنا كردند و دين را بهدنيا فروختند، و سفيهان حاكم شدند، و زنان مورد مشورت قرار گرفتند، و خويشاوندي از ميان رفت (قطع شد) و از هوا و هوس پيروي شد و ريختن خون ناچيز انگاشته شد. «و كان الحلم ضعفاً و الظلّم فخراً و كانت الامراء فجره و الوزراء ظلمه و العرفاء خونه و القراء فسقه، و ظهرت شهادات الذور، واستعلن الفجور و قول البهتان و الاثم و الطغيان و حليت المصاحف وزخرفت المساجد و طولت المنار، و اكرم الاشرار، وازدحمت الصفوف و اختلفت الاهواء، و نقضت العهود، و اقترب الموعود، و شارك النساء أزواجهن في التّجاره حرصاً علي الدنيا، و علت أصوات الفساق و استمع منهم، و كان زعيم القوم ارذلهم، و اتقي الفاجر مخافه شره، و صدق الكاذب، و اؤتمن الخائن، و اتخذت القيان و المعارف، و لعن آخر هذه الامه أولها، و ركب ذوات الفروج السّروج و تشّبه النساء بالرجال و الرجال بالنساء و شهد شاهد من غير ان يستشهد و شهد الآخر قضاء لذمام بغير حق عرفه، و تفقّه لغير الدين، و آثروا عمل الدنيا علي الآخره، و لبسوا جلود الضأن علي قلوب الذئاب، و قلوبهم انتن من الجيف و امّر من الصّبر» در آن هنگام، بردباري ضعف شمرده ميشود و ستمگري فخر است، فرمانروايان فاجرند و وزيران ظالم و سرشناسان خائن و قاريان فاسق، و فراگير ميشود گواهي دروغ دادن، و آشكار ميشود زنا و لواط و تهمت زدن و گناه و طغيان، و قرآنها زينت ميشود و مساجد زيور و منارهها بلند ساخته ميشود. بدان گرامي شمرده ميشوند و صفها انبوه ميشود و هواها گوناگون، پيمانها نقض شده و رستاخيز نزديك ميشود. زنان از فرط حرص به دنيا با شوهران خود در تجارت شريك ميشوند و صداي فاسقان اوج ميگيرد و سخن آنها پذيرفته ميشود، آنگاه كه پيشواي مردم فرومايهترين آنها باشد، و فاجر پرهيزگار شمرده شود از بيم شرّش، و صادق شمرده شود دروغگو، و امين شمرده شود خائن، و به كار گرفته شود زن رقاصه وخواننده و آلات نوازندگي، و لعنت كند آخر اين امت اول آن را، و زنان برزينها سوار شوند (به امارت و رياست برسند)، آنگاه كه زنان خود را به مردان شبيه كنند و مردان به شكل زنان درآيند. و گواه گواهي دهد به آنچه نديده است و ديگري گواهي دهد اداي ديني را بدون آنكه نسبت به حق آن آگاه باشد. آنگاه كه فقه نه براي دين (براي دنيا) آموخته شود و ترجيح نهند كار دنيا را بر آخرت و بپوشند پوست گوسفندان را بر دلهاي گرگان، و دلهايشان بويناكتر از مردار و تلختر از صبر (گياهي است بسيار تلخ). اهل بصيرت و آنان كه هنوز دلهايشان به گرگپويي و خودشان به اهريمنگرايي دچار نشده است، و به خوبي واقفاند كه اشارات موليالموحدين و اميرالمؤمنين تمام تاريخ مدعيان مسلماني را به صورت فشرده و با ايجاز تمام، از روزگار سيطرة بنياميه تا به امروز، دربرميگيرد. قرنهاست كه مسلمانان امانت را ضايع و تباه ميكنند و در روزگار ما كار به آنجا كشيده كه ديگر امانت معنايي ندارد. قرنهاست كه رشوه گرهگشاي اغلب كارهاست و در روزگار ما وجه اصلي معاش بسياري از ارباب ادارات، قرنهاست كه دين به دنيا فروخته ميشود و در زمان ما ديني نمانده است كه به دنيا فروخته شود و آنچه نام دين بر آن مينهند چيزي جز تظاهر به دينداري نيست. قرنهاست كه ستمگري افتخار شمرده ميشود و اميران فاجرند و وزيران ظالم و هيچ دوري از ادوار عصر غيبت نيست كه مشمول اشارات حقّاني و ربّاني موليالموحدين و اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام نباشد. قرنهاست كه قرآنها را با تذهيب و تشعير ميآرايند و مساجد را با كاشيكاري و آينهكاري و معرق و ديگر آرايههايي كه در خور كاخهاي بيدادگران است و نه در خور خانة خدا، زينت ميكنند و .... آري كلام ايزديان پيش از فرا رسيدن آخرالزمان، پرده از چهرة فرد و جمع ما برافكنده و رسوايي دنيوي و محكوميت اخروي ما را بر ملا كرده است. روزي پيامبر گرامي اسلام به اصحاب خود و در حقيقت به تمام جهان اسلام و مدعيان مسلماني ميفرمايد: «كيف بكم اذا فسد نساؤكم و فسق شبانكم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنكر» چه بر شما خواهد رفت آنگاه كه زنانتان فاسد شوند و جوانانتان فاسق باشد و امر نكنيد به معروف و نهي نكنيد از منكر «فقيل له: ويكون ذلك يا رسول الله؟ قال: نعم و شر من ذلك، كيف بكم اذا أمرتم بالمنكر و نهيتم عن المعروف» به آن حضرت گفته شد: آيا چنين خواهد شد اي پيامبر خدا؟ فرمود: آري و بدتر از اين، چگونهايد آنگاه كه امر كنيد به منكر و نهي كنيد از معروف؟ «قيل يا رسول الله و يكون ذلك؟ قال نعم و شر من ذلك، كيف بكم اذا رأيتم المعروف منكراً و المنكر معروفاً.» گفته شد اي پيامبر خدا چنين خواهد شد؟ فرمود آري و بدتر از اين، چگونهايد آنگاه كه ببينيد معروف، منكر شده است و منكر، معروف؟» اين حديث نبوي بيهيچ شك و شبههاي در باب روزگار ما و افق آيندة ماست. افقي تيره و تباه كه نيكي و بدي جايگزين يكديگر شده و شر به جاي خير نشسته است و خير زشت و نكوهيده و منكر شمرده ميشود و خِردها و روانها چندان در بند اهريمناند كه حتي توان تفكيك نيك و بد را ندارند. طليعة اين فاجعه از هماكنون آشكار شده است.
|