راه شماره 13 : نگاهی به حال و آینده توزیع در جبهه فرهنگی انقلاب
واقعاً وضع زندگی مردم ما اینطوری است؟
پرسشهای رهبری از مسئولین صدا و سیما
اشاره:
یازدهم آذرماه مسئولین صدا و سیما در ملاقاتی با رهبری رهنمودهای ایشان در مورد جایگاه و وظایف رسانه ملّی را شنیدند سخنرانی بیش از یكساعته رهبری در چندین فراز لحن استفهام و پرسش از مدیران صدا و سیما را گرفت. این پرسشها را در این شماره فراروی نهادهایم تا بیش از پیش مطالبه آنها از مسئولین صدا و سیما را در دستور كار سوره قرار دهیم. من سر تا پا امیدم امروز هم وقتی به خودمان نگاه میكنیم، من سر تا پا امیدم، من با جزئیات مسائل كشور آشنایم و ضعفها و كاستیها و ضعف مدیریتها و ضعف تصمیمگیریها را میشناسم؛ اما در مقابل آن آنقدر نقاط قوت و رویشزا وجود دارد كه احساس میكنم ما در بسیاری از موارد فقط یك «بسمالله» و یك حركت لازم داریم. گاهی در همین زمینهها كوتاهی میكنیم؛ حركت نمیكنیم یا دیر حركت میكنیم؛ لذا پدیدهای پیش میآید؛ لیكن در همه زمینهها ما توانایی اقدام و حركت داریم.
تمام آفاق روی ما گشوده است ما از لحاظ انسانهای با فكر، سرمایهای غنی داریم. استعدادها در میان ما خیلی زیاد است؛ از لحاظ مدیران و مدیریتهای كلان. ما انسانهای باتجربه و قابل اعتمادی داریم. از لحاظ ابتكار و نوآوری، انسانهای با استعداد و شجاعی داریم. تمام این آفاق روی ما گشوده است؛ لذا ما اعتماد به نفس داریم، ما روحیه داریم، ما احساس میكنیم میتوانیم. ما میتوانیم گرههای خود را باز كنیم؛ ما میتوانیم مشكلات اقتصادی را برطرف كنیم؛ ما میتوانیم صدای رسای خود را با محتوای درست در همهجا مطرح كنیم؛ اینها تواناییهای ماست. باید «بسمالله» بگوییم و دست به زانو بگیریم و راه بیفتیم.
جنگ رسانهها در این وضعیت، رسانه ملی چه جایگاهی دارد؟ ببینید نقش رسانه ملی در چنین وضعیتی چقدر اهمیت پیدا میكند. آن روز بنده در آن جلسه گفتم، (3) شماها هم خودتان بهتر از من میدانید؛ امروز جنگ دنیا، جنگ رسانههاست. پیشرفت كارها و سیاستهای بینالمللی دستگاههای مختلف و جبهههای گوناگون، به وسیله تبلیغ، خبرسازی، مفهومسازی و تبیینهای درست و نادرست ـ یعنی راست و دروغ ـ دارد انجام میگیرد. تبلیغات، هم قبل از یك حركت نظامی و اقتصادی، هم در اثنای آن، هم بعد از آن، نیاز وافر دستگاههایی است كه میخواهند در دنیا فعال باشند؛ لذا سرمایهگذاری هم میكنند، فكر هم مصرف میكنند و دانش هم به كار میبرند، برای اینكه بتوانند این را گسترش دهند.
ما آماج تهاجم دشمن هستیم یكی از كارهای بسیار مهمی كه امروز در دستور كار آنهاست، تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی و اخلاقی به كشور ماست. امروز این تهاجم، اوج تهاجم فرهنگی است. البته مخصوص كشور ما نیست؛ در همهجا اینها دارند كار فرهنگی میكنند؛ منتها ما آماج هدف آنها هستیم. بسیاری از هدفهای استكبار جهانی در زمینههای تبلیغی و فرهنگی و رسانهای متوجه به ماست؛ ما باید در مقابل اینها خود را مجهز كنیم.
هدفهای كلان رسانه ملی هدفهای كلان ما در این زمینه چیست؟ اول، ارتقاء معرفت دینی روشنبینانه. من روی عنوان «روشنبینانه» تكیه میكنم. معرفت دینی باید ارتقاء و گسترش پیدا كند؛ اما یك معرفت روشنبینانه و آگاهانه. دوم، رفتار دینی مخلصانه. باز روی كلمه «مخلصانه» میخواهم تكیه كنم. رفتارهای دینی میتواند ریاكارانه و متصنعانه و ظاهرسازانه باشد، میتواند مخلصانه باشد. ما باید مردم را به رفتار و عمل دینی ـ یعنی عمل صالح ـ بكشانیم و این عمل، مخلصانه از آنها صادر شود. سوم، ریشهدار كردن شناخت و باور به ارزشها و بنیانهای فكری انقلاب و نظام اسلامی. صرف اینكه ما درزمینه انقلاب و نظام، چیزهایی را كلیشهای و شعاری تكرار كنیم، كافی نیست؛ باید نسبت به این شعارها در مردم باور حقیقی به وجود بیاید؛ این، كار رسانه ملی است. چهارم، مصونیت دادن به ذهن جامعه از تأثیر مخرب تهاجم فرهنگی و ارزشی دشمن، كه اشاره شد. پنجم، باور به كارآمدی نظام. ششم، ایجاد همگرایی عمومی و فضای همكاری و محبت و وحدت در درون كشور و میان مردم. باید روحیه محبت، وحدت، همگرایی و ارتباط و پیوند در میان مردم تقویت شود. هفتم، آگاه سازی نسبت به مقولههای حساس؛ مثل علم. مسئله علم در كشور خیلی مهم است. با مطالعه دقیق و همهجانبه، انسان به چند سرفصل معدود میرسد، كه یكی از آنها علم است. ما برای آینده به علم احتیاج داریم. نهضت نرمافزاری و تولید علم و اندیشه و فكر كه مطرح شد، باید جدی گرفته شود. خوشبختانه زمینهها كاملاً آماده و استقبال هم خیلی خوب است. مردم را نسبت به مقوله علم، امنیت، پرورش نخبگان، اقتدار ملی، كار و ابتكار گرهگشا و پیشبرنده و مقولاتی از این قبیل حساس كنید.
صدا و سیما و دین راجع به دین مردم، صدا و سیما چه نقش و چه موضع و چه مسئولیتی دارد؟ طبیعتاً از وظایف صدا و سیما، ارتقاء معرفت دینی و ایمان دینی است. معرفت و ایمان با هم تفاوت دارد. هم ایمان مردم باید تقویت شود، هم معرفت و شناخت آنها. «باید توجه داشت ایمانی كه مردم پیدا میكنند، سست، عوامانه، سطحی و قشری نباشد؛ بهشدت از این پرهیز شود. اكتفا نشود به تغلیط احساسات مردم و تشریفات افراطی، تأكید بر این چیزها بهطور افراطی، اصلاً مفید نیست و بههیچوجه تبلیغ دین محسوب نمیشود. این را پایه كار قرار دهید و حالا برگردید به برنامههای دینی صدا و سیما؛ ببینید چه كار باید بكنید و چه كار باید نكنید. برنامه دینی باید نسبت به دین شبههزُدا باشد، نه شبههزا. من گاهی بعضی از بیانات دینی را از تلویزیون یا از رادیو گوش میكنم و میبینم شبهه ایجاد میكند! حدیث سستی، حرف نامعقولی، مطلبی كه در جمع مثلاً بیست نفری یا پنجاه نفریِ یك عده مؤمن مخلص، گفتنش خوب است و ایمان آنها را زیاد میكند، در سطح میلیونی مردم به زبان آوردن، جز اینكه ایمان عدهای را سست و در ذهنشان تردید ایجاد كند، هیچ فایده دیگری ندارد. از این چیزها باید پرهیز كرد. بیان دینی و تبیین دینی باید شبههزدا، روشن، قوی، هنرمندانه و متنوع باشد؛ شبههزا و كلیشهای نباشد. بیان دینی باید در همه سطوح، صحیح باشد. درست است كه ما تبیین دینی را در سطح نخبگان، در سطح متوسط، در سطح پایین و در سطح كودكان داریم، اما همان چیزی كه در سطح كودكان است، مطلقاً باید صحیح باشد. شما در كلاس اول به بچه یاد میدهید دو بهعلاوه دو، میشود چهار؛ وقتی هم كه بچه به منتهاالیه قله ریاضیات و دانش ریاضی میرسد، باز هم دو بهعلاوه دو، میشود چهار؛ تغییر پیدا نمیكند. بنابراین آنچه در زمینه دین به كودك یا به انسانِ عامی تفهیم میكنیم، مطلقاً نباید غلط باشد تا بعد در ارتقاء معرفت دینی ببیند آن حرف، نادرست بوده است؛ نه، باید درست گفت؛ منتها ساده. بنابراین، حرف دینی در همه سطوح باید صحیح باشد. برای مراسم دینی، اعیاد و عزاداریها برنامهریزی هوشمندانه بشود. بعضی از برنامههایی كه اجرا میشود، كاملاً ناهوشمندانه است. راجع به حضرت جواد چه صحبتی در تلویزیون یا رادیو میكنید؟ راجع به امام جواد، امام هادی، امام عسگری، امام رضا و دیگر ائمه مطالب خیلی خوبی نوشته شده است. بنده عمرم را در این زمینهها گذراندهام، وقتی به این مطالب نگاه میكنم، استفاده میكنم و لذت میبرم؛ چرا از اینها استفاده نمیشود؟ نوشتههای خوب، تحقیقات خوب و مطالب شیوا و ایمانآور در این زمینهها فراوان است. گاهی انسان برنامهای را میبیند كه شخصی با شدّ و مدّ و در قالب یك قطعه ادبی، فرضاً راجع به امام موسیبنجعفر حرف میزند كه هیچ معنا ندارد. اینگونه برنامهها نه ایمان كسی را زیاد میكند، نه لذتی دارد و نه در آن، هنر نویسندگی ـ به معنای حقیقی كلمه ـ به كار رفته. چرا ما این برنامهها را پخش میكنیم؟ یكنفر با صدای نرم و ملایم و معصومانه ـ شماها متخصص این كارها هستید؛ هر صدایی برای هر برنامهای مناسب نیست ـ به جای صدای آنطوری، چند فضیلتِ با سند درست و منطقی از امام موسیبنجعفر نقل كند و زندگی آن حضرت را شرح دهد؛ انسان گوش میكند، لذت میبرد؛ معرفت و محبتش زیاد و دلش از شنیدن مناقب این بزرگواران روشن میشود. اگر برنامههای دینی خوب ادا شود، فایده دارد؛ اما اگر بد ادا شود، خنثی نیست؛ نتیجه بد دارد؛ مثل داستان آن مؤذن بد صدا.
صدا و سیما و مدیریت كشور به نظر من سیاست كلی صدا و سیما باید تقویت مدیریتهای اجرایی كشور باشد. من توصیه نمیكنم كه صدا و سیما ضعفها و نارساییها و كمبودها و خدای نكرده خیانتها را پوشیده بدارد؛ نه، ضعفها را هم بگوید؛ دردهایی كه جلوی چشم مردم است، عیبی ندارد صدا و سیما به آنها بپردازد؛ منتها طرح این دردها و ضعفها و نارساییها باید به گونهای باشد كه اولاً مردم را مأیوس نكند، ثانیاً مدیریت را تضعیف نكند. توفیقات دولت را بگویید. نشان دادن توفیقات و پیشرفتهای كشور حتماً نباید از زبان مسئولان و دستاندركاران باشد. فرضاً رئیسجمهور میرود و طرحی را افتتاح میكند. این افتتاح، گنگ است و معلوم نیست چیست. وقتی آسفالت خیابانی خراب میشود و میخواهید آن را در خبر منعكس كنید، مثلاً میروید با تاكسیدار مصاحبه میكنید و او میگوید چرخ ماشینم در این چاله افتاد؛ یكی دیگر میگوید زمستان در اینجا آب جمع شده بود و ترشح كرد به لباس مردم. خلاصه با ده نفر مصاحبه میكنید تا مشخص شود این چاله چقدر چیز بدی است. پس در مورد پیشرفتها و توفیقات هم همین میكروفون را بگیرید جلوی كسانی كه از این پیشرفتها بهرهمند و برخوردار میشوند. صِرف اینكه مدیر مربوطه بیاید بگوید در راهاندازی فلان طرح برای پانصد نفر، هزار نفر یا پنجهزار نفر شغل ایجاد شد، كافی نیست؛ باید موضوع را تبیین كرد.
صدا و سیما و مقولهعدالت اجتماعی به فضای همدردی با فقیران دامن بزنید. خوشبختانه صداو سیما در چند سال گذشته برنامههای بسیار خوبی در این زمینه داشته، كه در خور تقدیر است. دغدغه عدالت را در ذهنها و دلهای مردم دامن بزنید؛ این كار بسیار خوب است. البته سعی شود به جماعت فقیر و تهیدست اهانت نشود و كرامت انسانی آنها از بین نرود. من میبینم در بعضی از كارهایی كه در این زمینه صورت میگیرد، بهطور دقیق این معنا رعایت میشود. آن پسربچه یا دختربچهای كه میآید هدیهای به فلان صندوق میدهد، حرفی از او پخش میشود كه خیلی خوب و شیرین و لطیف است و در آن اهانت نیست؛ منتها «در كنار دامن زدن به دغدغه عدالت اجتماعی و رسیدگی به فقرا، زندگی اشراف و تجملاتی پوچ و بیهوده را هم تخریب كنید؛ این زندگی واقعاً در خور تخریب است. زندگی تجملاتی نباید به هیچوجه ترویج شود؛ بلكه باید تخریب شود و نقطه منفی به حساب بیاید. چرا بیخود تجملگرایی رواج پیدا كند؟ اگر یك نفر دلش میخواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج كنیم؟» توجه كنید كه ما به فقیر باید عزتنفس و حس مناعت بدهیم و به غنی باید كمك به فقیر را بیاموزیم. به هر حال در كل زندگی جامعه، باید از زندگی اشرافی و تجملاتی الگوسازی نكنیم.
نگرش به محتوا را الزامی كنید اولین نكته این است كه شما در همه برنامهها نگرش به محتوا را الزامی كنید؛ همه برنامههای شما باید پیام داشته باشد. پیام داشتن، لزوماً به معنای دلگیر بودن و خستهكننده بودن نیست، كه انسان بگوید مردم خسته میشوند؛ نه، ممكن است این پیام در ضمن یك برنامه كاملاً شیرین و سرگرمكننده باشد؛ اما پیام داشته باشد. برنامههای ما نه فقط نباید پیام منفی داشته باشد، بلكه باید بدون پیام هم نباشد؛ یعنی خنثی هم نباشد. سریالی كه تولید میكنید، میزگردی كه میگذارید، فیلمی كه میسازید، مسابقهای كه ترتیب میدهید؛ بالاخره میخواهید محورهای مهمی را كه مسئولیت شماست، در بین مردم توسعه دهید؛ شما كدام محور را میخواهید به این وسیله تبیین كنید؟ این باید روشن شود. به وسیله برنامههای خوب و برنامهسازیهای خوب، گفتمانهای مورد نیاز جامعه را ـ كه گاهی باید موضوعی را به شكل گفتمان عمومی درآورد ـ تأمین و تضمین كنید.
پیامهای ما نباید متناقض باشد نكته دوم این است كه دادن پیامهای گوناگون باید جریانی انجام بگیرد و به شكل یك روند دربیاید؛ مقطعی و موردی فایدهای ندارد. همه برنامههای ما باید یكدیگر را كمك كنند تا این فكر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. «ممكن است گاهی ما پیامهای متناقض بدهیم. مثلاً از یكطرف درباره عدالت اجتماعی برنامه خیلی خوبی تولید میكنید؛ اما از آنطرف در خلال یك برنامه دیگر، عملاً عدالت اجتماعی را نقض میكنید! این درست نیست؛ باید آهنگ كلی برنامهها یكی باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقوله عدالت اجتماعی فیلمها و سریالهایی ساخته میشود كه غالباً خانههای مورد استفاده شخصیتهای این فیلمها اعیانی و اشرافی است! واقعاً وضع زندگی مردم اینطوری است؟ آیا یك زوج جوان یا یك زن و شوهر در چنین خانههایی زندگی میكنند؟! اینكار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریالهایی كه از سیما پخش میشد، هر چند كیفیت آنها مثل سریالهای الان نبود ـ عقبتر بود ـ لیكن فضای زندگی در آنها، متواضعانه و در یك خانه معمولی بود؛ آنطوری خوب است. زندگی را لزوماً نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی كرد. فضای تبلیغی صدا و سیما اینطوری باشد. البته گاهی در این خصوص هم به ما تذكر میدهند و مطالبی میگویند. تبلیغات رسانهای و گاهی تبلیغهای خیلی پررنگ كه مردم را به طرف مصرفگرایی سوق میدهد، با برنامهای كه فرضاً شما ساختهاید تا مصرفگرایی را تقبیح كنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.»
جذب مخاطب به هر قیمت؟ مرحوم سید قطب جریانی را در یكی از كتابهایش كه مینویسد، كه من پیش از انقلاب آن كتاب را ترجمه كردم. میگوید به یكی از شهرهای امریكا رفتم و دیدم دم در كلیسا اطلاعیهای نصب كردهاند: «امشب یك برنامه رقص و شادی و شام سبك و موسیقی اجرا میشود.»! تعجب كردم كه كلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام كرده! مینویسد: كنجكاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یك سالن رقص در كنار سالن كلیساست؛ زوجهای جوان میآیند و میرقصند؛ موسیقیهای محرك و شهوانی هم پخش میشود! افرادِ یك خرده مسنتر هم كنار نشستهاند و تماشا میكنند و از نگاه كردن لذت میبرند! كشیش هم اواخر شب روی سن ظاهر شد و با رفتار خیلی آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم كرد! میگوید فردا رفتم سراغ كشیش؛ گفتم شما كشیش هستید یا كابارهدار؟! اینجا كلیساست یا سالن رقص؟! كشیش گفت من به این وسیله میخواهم جوانها را به كلیسا جذب كنم! اینطوری میشود جوانها را به كلیسا جذب كرد؟! جوانها به كلیسا جذب نشدند، بلكه به سالن رقص متعلق به كلیسا جذب شدند! سالن رقص متعلق به كلیسا مگر امتیازی دارد؟ اگر بناست فیلم یا برنامهای پخش شود و تأثیر سوئی بگذارد، چه فرقی میكند كه من پخش كنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش كنم؟ به نظر من این منطق مهمی است و باید به آن توجه داشت.
برنامههای فاخر در رادیو قرآن و معارف نكته پنجم، راجع به برنامههای رادیو قرآن و رادیو معارف قم است. این دو رادیو واقعاً یكی از نعمتهای بزرگ و از جمله اقدامهای بسیار خوب و باارزش است. چون بهخصوص این دو رادیو صبغه مذهبی دارد، باید برنامههایش جزو فاخرترینها باشد. این دو رادیو در موسیقیهاشان از ساز استفاده نمیكنند و این تقید را دارند ـ كه خوب هم است ـ اما چون از آواز استفاده میكنند، باید این آواز از خوشصداترین، خوشآهنگترین و خوشمضمونترینها باشد. صدای بد، صدای نكره، صدای نخراشیده و دستهجمعیهای بیربط، مطلقاً باید وجود نداشته باشد. باید بهترینها را در اینجا جمع كرد؛ چون موسیقی این دو رادیو بیساز است. بههر حال چون این دو رادیو جنبه دینی دارند، باید برنامههاشان خیلی زیبا و فاخر باشد؛ قضیه آن اذان نشود. البته باید به محتوای آوازها هم بهشدت توجه داشت. یك منبری كه فرضاً برای صد نفر در یك مسجد به منبر میرود، از روی متن كه نمیخواند؛ متكی به ذهن خودش است. یكوقت مطلبی به زبان انسان میآید؛ یكوقت هم حرف یا حدیثی كه باید به یاد انسان بیاید، نمیآید و انسان چیز دیگری به جایش میگوید كه در جمع آن صد نفر خیلی مشكل ایجاد نمیكند؛ اما چه لزومی دارد كه ما این مطلب را در بین چند میلیون جمعیت منتشر كنیم؟ اینها باید كاملاً محاسبه شود. به نظر من در این دو رادیو حتماً به كارشناسهای دقیق و روشنفكر و روشنبین مذهبی و دینی نیاز است. این دو رادیو باید همه محصولاتش درجه یك باشد؛ درجه دو هم كافی نیست.
افراد منفی، چهره نشوند بهشدت توجه كنید كه چهرهپردازیهای منفی و ناصالح در صدا و سیما انجام نگیرد. من گاهی دیدهام انسانهایی كه هیچ ارزش علمی و هنری ندارند، در صدا و سیما با پول مردم چهرهپردازی میشوند؛ چرا؟ البته من نمیخواهم خیلی مطلب را باز كنم؛ اما میبینم كسی كه در رشته خودش اینقدر ارزشمند نیست و انسان متوسطی است، او را میآورند و یكی دو ساعت از وقت تلویزیون را به زندگی او، به خانواده او و به گذشته سر تا پا كمارزش او مصروف میكنند؛ چرا؟ به نظر من علاوه بر اینكه این «چرا» وجود دارد، «منفی» هم هست. اینكار، الگوسازی است؛ ما چه كسی را میخواهیم الگوی جوانها قرار دهیم؟ اینطور آدمهایی را؟!
|