راه شماره 27 : صدور انقلاب به زبان موسیقی
سراینده سرود «مرگ به کارتر«
زندگی نامه شهيد مهدي رجب بيگي
مردم ایران، مراسم عزاداری روز عاشورا در لانه جاسوسی را که فیلم آن بارها از تلویزویون پخش شده است را خوب به خاطر دارند. بخصوص چهره ای را که فریاد می زند "مرگ به کارتر"، او کسی نیست جز شهيد مهدي رجب بيگي: روزنامه نگار، معلم، جهادگر و دانشجوی پیرو خط امام که خود سرود «مرگ به کارتر» را سروده و می خواند.
شهيد مهدي رجب بيگي در دوم مرداد سال 1336 در شهر دامغان به دنيا آمد و دوران كودكي و نوجواني را به همراه خانوادهاش در تهران سپري كرد. زندگي در محلههاي فقيرنشين تهران، طعم فقر و محروميت را از همان آغاز نوجواني به وي چشاند. تحصيلات ابتدايي و متوسطهي خود را نيز در تهران گذراند و به علت استعداد فوقالعادهاي كه داشت، همواره از دانشآموزان موفق مدارس محسوب ميشد.
مهدي از همان ابتدا علاقه بسيار زيادي به كمك به طبقهي محروم و مردم مستضعف داشت. به طوريكه بنا به گفتهي مادر ايشان، حتي در كودكي براي كمك به مستخدم مدرسه، زودتر از ديگران در مدرسه حاضر ميشد. همچنين وي از همان ابتدا داراي بعد عرفاني قوي بود، بهگونهاي كه شبها غالباً تا نيمي از شب گذشته، به عبادت و راز و نياز با پروردگار خويش مشغول بود و بسياري از روزها را نيز روزه داشت.
در زمان رژيم منفور شاه با وجود جو خفقان شديد، مسئوليت خود را در قبال اسلام با پخش اعلاميه در دانشكده و شركت در تظاهرات دانشجويي و خياباني و ادارهي فعاليتهاي سياسي ـ صنفي دانشگاهي انجام ميداد. در دوران انقلاب در راهپيمايي با شكوه امت قهرمان شركت فعال داشت و در به راه انداختن و سازماندهي تظاهرات مختلف هميشه حاضر بود. مهدي با انقلاب يا پس از آن با انديشههاي انقلابي و اسلامي آشنا نشده بود؛ بلكه در دوران رژيم منحوس شاه، سالها به مبارزهي همهجانبه با رژيم مشغول بود. از گردانندگان تظاهرات كوبنده و سازمانيافتهي دانشجويان مسلمان در دانشگاه بود و همچون ديگر ياران دانشجوي فعال خود تحت تعقيب رژيم بود. در نيمهي دوم سال 57 كه دانشگاه مركز تجمع مردم شده بود، مهدي از كساني بود كه به نمايش فيلم و اسلايد از انقلاب و ديگر كارهاي تبليغي براي مردم ميپرداخت. هم زمان، در يكي از مساجد تهران نيز به طور مستمر به فعاليت و روشنگري مشغول بود.
شهيد رجببيگي در سال 1354 وارد دانشكدهي فني دانشگاه تهران شد و در رشتهي مهندسي راه و ساختمان به تحصيل مشغول گشت. وي از همان اوايل ورود به دانشگاه همراه با ديگر برادران مسلمان خود به فعاليتهاي صنفي ـ سياسي روي آورد. شهيد علاقهي زيادي به مطالعهي كتب سياسي ـ اجتماعي و ديني داشت و يكي از مسئولين كتابخانهي اسلامي دانشجويان فني بود. در بين ورزشها به كوهنوردي علاقه داشت و معمولاً در برنامه كوهنوردي دانشجويان مسلمان شركت ميكرد.
انجمن اسلامی دانشجویان
در اواخر سال اول از طرف دانشجويان به عضويت "شوراي دانشجويي دانشكده" انتخاب شد و اين مسئوليت را تا سال 58 و آغاز انقلاب فرهنگي ادامه داد. در شوراي دانشجويان يكي از افراد بسيار فعال بود، موضعگيريهاي كوبندهاش هميشه براي گردانندگان وابسته به رژيم در دانشكده ايجاد زحمت ميكرد.
بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و ادامهي مجدد كار دانشگاهها، «سازمان دانشجويان مسلمان دانشكدهي فني» كه تشكيلات دانشجويان مسلمان دانشكده بود، به وجود آمد که بعدها به "انجمن اسلامی دانشجویان" تغییر نام داد. از آنجا بود که مهدی به عنوان عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در دفتر تحکیم وحدت حضور یافت و به همراه اعضای انجمنهای اسلامی دانشگاه های ملی (شهید بهشتی)، پلی تکنیک، شریف در دو حرکت انقلابی "تسخیر لانه جاسوسی" و "انقلاب فرهنگی" شرکت نمود. در مدت يك سال و اندي كه سفارت امریکا در تسخير «دانشجويان قهرمان و مسلمان پيرو خط امام» بود، رجببيگي مسئوليتهاي حساس و بزرگي را چون «مسئوليت برگزاري و انجام گردهمايي جنبشهاي آزاديبخش جهان در تهران» و «نمايندگي دانشجويان خط امام در گردهمايي جنبشهاي آزاديبخش» را به عهده داشت. شهید از طرف دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در مراسم نماز جمعه سخنراني ميكرد و در چندين نوبت اطلاعيههاي افشاگرانهي آنان را قرائت نمود که فیلم این برنامه به همراه قطعه کوتاهی از مراسم عزاداری روز عاشورا در لانه جاسوسی که رجب بیگی سرود ها و شعارهای انقلابی سر می دهد، از تلویزویون بارها پخش شده است و همه آن چهره ای را که فریاد می زند "مرگ به کارتر"، به خاطر دارند.
روزنامه نگار
در دوران فعالیت در "سازمان دانشجويان مسلمان" مسئوليت انتشار نشريه «هجرت» را به عهده گرفت و در آنجا بود که شروع به نگارش مقالات و طنزهای سیاسی نمود. مقالات و تحليلهاي وي که در آنها جريانات سياسي داخلي و خارجي را با تسلط و قدرت بينظير تحليل سياسي - ايدئولوژيك مينمود، از بهترين كارهاي مطبوعاتي و فرهنگي روزنامههاي معتبر كشور بود. آنچه در آثار وی به چشم می خورد، طبع و روحيه چند بعدي و متعالي اوست. وي از دقيقترين تحليلهاي سياسي گرفته تا پر احساسترين قطعات ذوقي مطالب سياسي ـ فكاهي، همه و همه را با تسلط بالايي ارائه ميكرد. در بحثها و ميزگردهايي كه در دانشگاه در دوران دانشجويياش و يا در مدارس جنوب شهر در مقابل جريانات انحرافي به هنگام تدريساش داشت، هميشه موفق بود و در مقابل استدلالهاي متين و ديد زيركانهاش كمتر كسي ياراي مقاومت يا توانايي گريز داشت.
در يكي از مقالاتش، مواضع مبتني بر «چپروي كودكانهي گروهكها» را اين چنين مورد عتاب قرار ميدهد:
«چگونه است ديالكتيسينهايي كه ميگويند «تعرف الاشياء بأضدادها» همگام با آقاي كارتر و خانم تاچر و مستر بگين و انور سادات و همصدا با راديو بغداد و كلن و اسراييل و ايران آزاد و همپاي ساواكيها و وارداتچيهاي ممنوعالمعامله و زمينداران و نزولخوران و بورسبازان و همنوا با اعوان و انصار معدومين اول انقلاب كه «كلهم اجمعين» از ضدهاي امام امت هستند با همان كلمات و همان سكنات به حضرت امام ناسزا ميگويند؟؟؟»
او از جمله كساني بود كه براي تخصص در كنار تقوي و تعهد، ارزش فراوان و حياتي قائل بود و از اينرو دانشآموزان خود را عمدتاً از اقشار مستضعف خلق بودند، دعوت مينمود تا «درس خواندن» را به عنوان «رسالت انقلابي» خود تلقي نموده و سعي كنند تا نسل آيندهي دانشگاهها را «آنان» بسازند نه «بچههاي سرمايهدارهاي شمال شهري»!
معلم
وجود عنصري چون «شهيد رجببيگي» در سنگر مبارزه بر عليه عناصر وابسته به اشرافيت و فرهنگ فاسد غربي و نفاق چپ در آموزش و پرورش، همچون سدي نفوذناپذير در برابر بازگشت سلطهي فرهنگي آمريكا بود. در عين اينكه در انجام كارهاي گوناگوني كه بر عهدهي او بود، آرام و قرار نداشت و در شبانه روز جز چند ساعت اندك استراحتي نميكرد، در برخورد با دوستان و يارانش و در برخورد با دانشآموزانش، هرگز جانب صميميت و حسن رفتار را از دست نميداد. شهيد همچون همه جواناني كه معتقد به اسلام اصيل امام هستند روزها را به تلاش مستمر در انجام فعاليتهاي انقلابي و شبها را به عبادت خداوند سپري ميكرد، در حالي كه بسياري از روزها را روزهدار بود.
برخورد اسلامي و قدرت جاذبهي او روي دانشآموزاني كه با آنها در تماس بود تأثير فراوان داشت و چه بسيار دانشآموزاني كه با كلمات او از دام گروهكهاي منافق و منحرف رستند و به جبههي نيروهاي خط امام پيوستند. او براي نيروهاي خط امام يك عنصر فعال سياسي ايدئولوژيك بود و كار او در محدودهي فعاليتش جنبهي حياتي داشت؛ ولي منافقين كوردل بايد بدانند كه اگر چه شمع وجود او را خاموش ساختند ولي هيچگاه نخواهند توانست آتش عشقي را كه در دل مهدي زبانه ميكشيد و آن «عشق به امام و راه امام» بود، در دل يارانش و در دل تودههاي محروم خلق خاموش سازند. شهید در اوج فروتني و تواضع و تقوايي، از يك روحيهي تهاجمي برخوردار بود. به همان ميزان كه با مهرباني و علاقه در صدد تغيير مواضع انحرافي هواداران ساده و غافل گروهكها بود، به همان ميزان معتقد به برخورد قاطع و كوبنده و نابودكننده با سران جنايتپيشه آنها بود.
او هميشه ميگفت: «خواهر دانشآموز، برادر دانشآموز: آيا ميداني براي چه پشت اين ميز نشستهاي! براي آنكه بتواني آدمي بشوي كه فردا به درد محرومين جامعهات كه خود نيز از آنان هستي، بخوري. بتواني در يك پست حساس انقلابي، فعال باشي و خود كه از قشر مستضعفي، باري از دوش مستضعفان برداري.»
جهادگر
در اوج فتنه منافقین در سال 60، رجب بیگی به عنوان عضو فعالی از جهادسازندگی _که یکی نهادهای انقلابی تازه تاسیس بدست دانشجویاان مسلمان پیرو خط امام بود_ مورد کینه و دشمنی شدید منافقین قرار داشت. در پنجم مهر همان سال كه جنايتكاران منافق با اسلحه در تهران به مردم و پاسداران مردمي انقلاب اسلامي حمله بردند و به كشتار آنان دست زدند، «رجببيگي» قهرمان به مقابله با آنان شتافت و در راه دفاع از آرمانهاي اسلامي خويش و دفاع از مظلوميت و فروتني خلق خويش به سرمنزل مقصود رسید. ایشان شناخته شده ترین شهید در میان 32 دانشجوی شهید مسلمان پیرو خط امام است که نامهای آشنایی همچون شهیدان حسین علم الهدی، محسن وزوایی و عباس ورامینی هم در میان آنها به چشم می خورند.
مجموعه آثار این شهید، نخستین بار به همت برادر ایشان و توسط جهاد سازندگی به چاپ رسیده و اخیرا نیز بخشی از آن توسط نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها با عنوان "می رویم تا خط امام بماند" منتشر شده است.
|