راه شماره 27 : صدور انقلاب به زبان موسیقی
درباره مبارزات میکیس تئودوراکیس
آهنگساز یونانی که سرود ملی فلسطین را نوشت
رضا نساجی
اشاره: در پاییز امسال رژیم ایران دوهزار و پانصدمین سالگرد سلطنت در ایران را جشن خواهد گرفت. بدین مناسبت بسیاری از سران دول و نخست وزیران، مقامات عالیرتبه دولتی و همچنین اهل قلم و هنرمندان و دانشمندان توسط شاه و دولت وی به ایران دعوت شده اند... عدم شرکت در این مراسم نه تنها به مثابه شناسایی واقعی و گولاه بر خدماتی است که خلق ایران به تمدن جهانی نموده است، بلکه همچنین به معنی حمایت از مبارزعه عادلانه ای است که توده های زحمتکش ایران ظرف یکصد سال گذشته در راه ایرانی آباد و دموکراتیک آغاز کرده اند. به همین جهت است که ما همه کسانی را که دموکراسی و شرف انسانی را گرامی می دارند فرا می خوانیم که مراسم برگزاری دوهزار و پانصدمین سالگرد سلطنت در ایران را تحریم کنند." [i]
این همان نامه ای است که دانشجویان ایرانی مقیم دانشگاه های خارج از کشور در تابستان 1350 (سپتامبر 1971) در محکومیت جشن های 2500 ساله شاهنشاهی نوشتند و بسیاری از روشنفکران ظلم ستیز جهان، با امضای خود آن را تایید کردند؛ کسانی چون ژان پل سارتر، سیمون دوبوار، پیر ژاله(روشنفکران مشهور فرانسوی)، آلبرتو موراویا(نویسنده ایتالیایی)، گونار میردال (برنده جایزه نوبل) و همچنین میکیس تئودوراکیس، آهگساز چپ گرای یونانی که او را بیشتر با موسیقی فیلم «حکومت نظامی» کوستا گاوراس می شناسند. آلبوم موسیقی این فیلم، دو قطعه با نام های « America Insurrecta» و «The American» دارد که گویای تاریخ استبداد حکومت سرهنگ ها در یونان است که از جمله دیکتاتوری های مورد حمایت بلوک غرب و امریکا بودند.
زندگی یک ستیزگر
میکیس تئودوراکیس (Mikis Theodorakis)، از تباری کرتی در 29 ژوئیهی 1925 در شهر خیوس (Chios) یونان به دنیا آمد. سالهای کودکی و نوجوانیاش را در شهرهای مختلف یونان چون میتیلن (Mytilene)، کفالونیا (Cephallonia)، پیرگوس (Pyrgos)، پاترا (Patra) و بخش اعظمی را در تریپولی (Tripolis) گذراند. از همین سالهای کودکی و نوجوانیاش آشکار بود که زندگیاش از یک سو با موسیقی و از سوی دیگر با مبارزه در راه آزادی انسان عجین است.
در تریپولی در 17 سالگی، اولین کنسرتش را که اثری از خودش به نام کاسیانه (Kassiane) بود اجرا کرد. در همین سال بود که به نیروهای مقاومت در مبارزه برضد نیروهای اشغالگر آلمان نازی پیوست. در تظاهرات عظیم روز 25 مارس 1943 برضد نیروهای اشغالگر، برای اولینبار توسط ایتالیاییها ــ متحد آلمان نازی ــ دستگیر و شکنجه شد، اما از زندان گریخت، به آتن رفت و به جبههی آزادیبخش ملی پیوست تا با نیروی اشغالگر بجنگد و درعینحال، همزمان به کنسرواتوار آتن رفت تا زیر نظر استادش، پروفسور فیلوکتت اکونومیداس (Philoctetes Economides) در رشتهی موسیقی تحصیل کند. بعد از آزادی یونان، جنگهای داخلی آغاز شد و او ناگزیر شد پنهان زندگی کند، اما سرانجام دستگیر و ابتدا به جزیرهی ایکاریا (Ikaria) و سپس به جزیرهی ماکرونیسوس (Makronissos) تبعید شد و در همین جزیره بیمار و بستری شد. سرانجام در سال 1950 از کنسرواتوار آتن فارغالتحصیل شد. رسالهاش در هارمونی، کنترپوان و فوگ بود.
در سال 1954 با بردن یک بورس تحصیلی، برای ادامهی تحصیل موسیقی به پاریس رفت تا در کنسرواتوار پاریس ادامهی تحصیل دهد. استادانش در پاریس، اولیویه مسیان (Olivier Messiaen)، آهنگساز برجستهی فرانسوی برای تحلیل موسیقی و اوژن بیگو (Eugene Bigot) در رهبری ارکستر بود.
در طی سالهای 60-1954، همهی فعالیتش را معطوف موسیقی کرد. برای گروه بالهی لودمیلا چرینا (Ludmilla Tcherina)، گروه تئاتری و نمایش کاونت گارون لندن و بالهی اشتوتگارت، موسیقی تصنیف كرد و به کار آهنگسازی برای فیلم روی آورد. در سال 1957 جایزهی اول مسابقهی موسیقی جشنوارهی مسکو را برد. داور و اعطاکنندهی جایزه به او، آهنگساز برجستهی شوروی، دیمتیری شوستاکوویچ بود. همزمان، قطعات فراوانی برای موسیقی مجلسی نوشت و چندین اثر ارکستری و سمفونیک تصنیف کرد.
در سال 1960 در آتن مستقر شد و برای شعر «کتیبه» اثر یانیس ریتسوس (Yannis Ritsos)، شاعر بلندآوازهی یونانی ترانهای نوشت که سرآغار ورود او به حیطهی موسیقی مردمی و بومی شد. سپس «ارکستر سمفونیک کوچک آتن» را بنیان گذاشت و با همین ارکستر، کنسرتهای متعددی در سراسر یونان برگزار کرد و با اجرای قطعات مشهور و زیبا و شاهکارهای موسیقی کلاسیک، مردم شهرهای کوچک و روستاها را با موسیقی کلاسیک آشنا کرد. بعد از ترور نمایندهی مجلس ملی یونان، گریگوریس لامبراکیس (Grigoris Lambrakis) «سازمان جوانان لامبراکیس» را ایجاد كرد و خود به عنوان رئیس سازمان انتخاب شد و با تشکیل حزب اتحاد چپ دمکراتیک به عضویت آن درآمد.[ii]
در ۲۱ آوریل ۱۹۶۷ نظامیان فاشیست (خونتا) در پی یک شورش سیاسی بر سر کار آمدند و حکومت سرهنگها در یونان شکل گرفت. تئودوراکیس دوباره به زندگی پنهان روی آورد و اولین بیانیهی خویش را برای مقاومت مردم برضد رژیم کودتا منتشر کرد. در ماه مه همان سال، همراه با بقیهی مبارزان، جنبش مقاومت بر علیه رژیم را با عنوان «جبههی میهندوستان» بنا نهاد و خود به عنوان رئیس برگزیده شد. سرهنگها فرمان نظامییی صادر کردند که طبق آن اجرای موسیقی از سوی تئودوراکیس و حتا گوش کردن به موسیقی وی ممنوع بود. تئودوراکیس در ۲۱ اوت همان سال دستگیر و ابتدا به سلولِ انفرادیِ زندان امنیتی و سپس به زندان آوروف (Averoff) فرستاده شد. بعد از یک اعتصاب غذای طولانی و شدید، جانش به خطر افتاد و بستری شد؛ اما سپس آزاد در منزل تحت بازداشت خانگی قرار گرفت تا با خانوادهاش به ناحیهی کوهستانی زاتونا (Zatouna) در آرکادیا تبعید شد. پس از آن به اردوگاه کار اجباری در اُرُپوس فرستاده شد. جنبش هماهنگ جهانی که در آن چهرههایی همچون دیمیتری شوستاکویچ، لئونارد برنشتاین، آرتور میلر و هنری بلافونت مشارکت داشتند در نهایت منجر به آزادی تئودوراکیس شد. به درخواست سیاستمدار فرانسوی ژان ژاک شرایبر به تئودوراکیس اجازه داده شد که برای گذراندن دوران تبعید به خارج از کشور برود.
تمام مدت این تبعید نسبتاً طولانی به آهنگسازی گذشت و موفق شد آثارش را به طرق گوناگون به خارج از زندان و یونان بفرستد. بسیاری از این آثار با کمک ملینا مرکوری (Melina Merkouri)، بازیگر موفق و مبارز یونانی (که بعد از پایان دیکتاتوری زندگی فعال سیاسی پیدا کرد و تا مقام وزارت هم رسید) به اجرا درآمد. در دوران تبعیدش در زاتونا، سلامتیاش به خطر افتاد و موجی از اعتراضها به بازداشت و تبعید او سراسر جهان را فرا گرفت که در آن شخصیتهایی چون آرتور میلر (Arthur Miller)، لارنس اولیویه (Laulence Olivier) و ایو مونتان (Yves Montand) شرکت داشتند و تقاضای آزادی او را داشتند. او سرانجام زیر فشار بینالمللی در آوریل 1970 آزاد شد و به پاریس رفت. از آن پس، تئودوراکیس همهی وقت خود را صرف نوشتن موسیقی کنسرت و دیدار با سران کشورها و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی، مصاحبه و بیانیه و مبارزه برای سقوط رژیم دیکتاتوری و بازگشت دموکراسی به یونان کرد. کنسرتهای او به تریبونی برای اعتراض، نه فقط برای آزادی مردم یونان بلکه برای مردم تحت ستم و فشار و اختناق در دیگر نقاط جهان، در کشورهای امریکای جنوبی، پرتغال، ایران، ترکها، شیلیاییها و فلسطینیها بدل شد؛ یعنی همهی انسانهایی که در شرایطی مشابه، تحت رژیمهای غیرمردمی و دیکتاتوری زندگی میکردند. اعتقاد تئودوراکیس همیشه این بود که آزادی و دموکراسی از ضروریات حیاتی برای تقویت پایههای صلح و آشتیاند و تنها از طریق مردمی آزاد است که میتوان مانع جنگ شد. مردمان آزاد هستند که میتوانند بر سرنوشت خود حاکم شوند.[iii]
تئودوراکیس چهار سال در تبعید برای براندازی حکومت سرهنگها و اتحاد نیروهای مقاومت تلاش کرد. او در تلاش برای بازگرداندن دموکراسی به یونان هزاران کنسرت در سراسر جهان اجرا کرد و با شخصیتهایی چون پابلو نرودا، سالوادور آلنده، جمال عبدالناصر، تیتو، ایگال آلون و یاسر عرفات دیدار کرد و برای میلیونها نفر در سراسر جهان به نمادی از مقاومت جهانی در برابر دیکتاتوری تبدیل شد.
پس از سقوط دولت سرهنگها تئودوراکیس در ۲۴ ژوییهی ۱۹۷۴ به یونان بازگشت. او علاوه بر ادامهی فعالیت موسیقاییاش در فعالیتهای عمومی نیز شرکت جست. وی در این دوران چندینبار به نمایندگی پارلمان یونان برگزیده شد و دو سال در دولت میتسوتاکیس در کار وزارت بود.[iv] همزمان با نمایندگی پارلمان، وی به کار آهنگسازی، با قوت تمام ادامه داد. کنسرتهای بسیاری در یونان و دیگر کشورها برگزار کرد. در بسیاری از ملاقاتهای رسمی شرکت کرد، چه به عنوان عضوی از پارلمان یونان (که در فاصلهی سالهای 1986 ـ 1981 و 1992 ـ 1989 به عضویت آن درآمد) و چه به عنوان سفیر حسننیت (1992ـ 1990) و در سال 1976 «جنبش برای فرهنگ و صلح» را با اجرای کنسرتهایی در سراسر یونان آغاز کرد.
در سال 1983 جایزهي لنین برای صلح را دریافت کرد و در سال 1986 سرانجام توانست به وعدهای که از سال 1970 در مصاحبههایش بارها اعلام کرده بود جامهی عمل بپوشاند و آن، ایجاد کمیتهای برای دوستی و رفع تخاصم بین ترکها و یونانیها بود. او خود ریاست بخش یونانی کمیته را به عهده گرفت و بخش ترکی آن توسط عزیز نسین و یاشار کمال در ترکیه ایجاد شد. تئودوراکیس برای نیل به این مقصود کنسرتهای متعددی در یونان برگزار کرد که در آنها جوانان با شعارهایی در حمایت از آشتی و اتحاد و دوستی دو ملت شرکت میکردند. اما از همهی این اقدامات مهمتر اینکه خود به عنوان سفیر حسننیت حامل پیامهای دوستی نخستوزیران یونان در دو دوره، یعنی پاپاندرو (Papandreou) و میتسوتاکیس (Mitsotakis) برای دولتمردان ترکیه بود. در سال 1986، بعد از فاجعهی اتمی چرنوبیل، با برگزاری کنسرتهایی در سراسر اروپا، بر علیه قدرتها و سلاحهای اتمی اعتراض کرد.
به خاطر اقدامات و کوششهای او بود که در 1988 کنگرهی بینالمللی برای صلح در کلن آلمان منعقد شد و سیاستمداران و دانشمندان و متفکران در آن شرکت کردند تا نظریات او برای صلح را به شکل راهکارهایی عملی ارائه کنند. در 1990، 36 کنسرت در سراسر اروپا، تحت نظارت سازمان عفو بینالمللی برگزار کرد و نیز برضد بیسوادی و مواد مخدر. کنسرتهایش برای حقوق بشر در سالهای بعد ادامه یافت. به عنوان رئیس کمیتهی بینالمللی در پاریس، برای آزادی رهبران اپوزیسیون ترک کوششهای بسیار کرد. به دنبال برگزاری یک سمینار بینالمللی در شهر دلف یونان، تحت عنوان «کنگرهی بینالمللی پاناروپا برای صلح» طرحی را برای برگزاری یک «المپیاد فرهنگی» به دولت یونان پیشنهاد کرد.
در طی سالهای دههی 1990 دو اپرای معروفش را تصنیف کرد: «الکترا» (1995) و «آنتیگون» (1999) و همزمان در تمام جریانات و فجایع سیاسی و نظامی، چون بمباران یوگسلاوی، جنگ در بوسنی و هرزگووین، جنگ در افغانستان و در عراق نقش فعال خود را در مبارزه با سلطهگری، عملیات نظامی و جنگ داشت.
در 1999، برای اولین بار، نامش به عنوان نامزد دریافت جایزهی صلح نوبل به کمیتهی انتخاب جایزهی نوبل مطرح و اعلام شد.
در سال 2002، اپرای «لیسیستراتا» (Lysistrata) را به عنوان سرودی برای صلح در جهان اجرا کرد. در 1998 از دانشگاه کبک کانادا دکترای افتخاری گرفت.
آثار
تئودوراکیس در اکثر گونههای موسیقی آثاری تصنیف کرده است: کارهای سمفونیک، موسیقی مجلسی، اپرا، اوراتوریو، موسیقی برای باله، موسیقی آوازی و مذهبی، موسیقی برای نمایشهای کلاسیک یونان، موسیقیهایي برای اجراهای تئاتری و موسیقی فیلم... اما عمدهی شهرتش به عنوان آهنگساز ــ یا دستکم شروع شهرتش در سالهای آغازین دههی 1960 ــ به چند موسیقی بسیار مشهور او برمیگردد که هم واجد بسیاری از ویژگیهای سبکی او در موسیقی، شکل کاربرد نواها و ملودیهای بومی و محلی یونان، استفاده از سازهای سنتی یونانی بودند و هم به خاطر خود فیلمها ــ که اغلب آثاری تأثیرگذار و مهم در سینما بودند. کارهای او در زمینهی موسیقی فیلم برایش شهرت و اعتبار بینالمللی کسب کردند، شهرت و اعتباری که عام و بینالمللی بود، درحالیکه آثار موسیقایی او در زمینههای سمفونیک و اپرا و تئاتر آثاری برای شنوندگان خاص و علاقهمندان به حیطههای تخصصی موسیقیاند.
منتخبی از آثار او را فهرستوار میخوانید:
1ـ موسیقی فیلم
تئودوراکیس اولین موسیقی فیلمش را در سال 1953 نوشت، اما از سال 1957 فعالیت جدیاش را آغاز کرد. موسیقی فیلم طی دو دههی 1960 و 1970 به عمدهی فعالیت موسیقایی او بدل شد. کارهایی که او برای فیلمهای مایکل کاکویانیس و کوستا گاوراس نوشت از مشهورترین نمونههای موسیقی فیلم در جهانند:
زِد (1969 ـ کوستا گاوراس)
در محاصره [در ایران مشهور به حکومت نظامی] (1974 ـ کوستا گاوراس)
پارتیزانها (1973 ـ یانکوویچ)
«زوربای یونانی» (محصول ۱۹۶۴ و با بازی آنتونی کوئین)
فیلمِ معروف «سرپیکو» (Serpico به کارگردانی سیدنی لومت و با بازی ال پاچینو)
2ـ ترانهها (که عمده به دو گروه تقسیم میشوند: ترانههایی که به مناسبتهای سیاسی و مبارزاتیاش تصنیف کرده و ترانههای غنایی و زیبایی که برای فرهنگ شعر و ادبیات یونان نگاشته است.)
3ـ موسیقی برای تئاتر
4ـ موسیقی برای آثار نمایشی کلاسیک یونان
5ـ اوراتوریوها (همچون مرثیهی آوروف، محاصره، پیروزی جسارت، مناجات الاهی، مناجاتی برای کودکان کشتهشده در جنگ و...)
6ـ آثار سمفونیک و مجلسی
7 ـ اپراها[v] و...
دشمن صهیونیست ها
از سال 1972 که تئودوراکیس با یاسر عرفات (رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین- فتح) ملاقات کرد؛ روابط او با فلسطینی ها و مبارزه اش با صعهویونیسم شکل آشکارتری به خود گرفت. 22 سال بعـد در سال 1994 و همزمان با کنفرانس اسلو (که البته موجب انتقاد فلسطینی ها از عرفات و کناره گیری بسیاری از چهره های مطرح دولت و مجلس فلسطین همچون ادوارد سعید شد) برای اولین بار قطعهای تحت عنوان «سرودی برای فلسطین» را بر اساس سروده ای از شاعر فقید فلسطین «محمود درویش» ساخته و اجرا کرد.
او همواره مواضع رادیکالی علیه صهیونیسم داشته از جمله می توان به برخی از آنها اشاره کرد:
تئودوراکیس در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ در یک مصاحبه تلویزیونی و یک مصاحبه مطبوعاتی، در پاسخ به اظهارات یکی از دولتمردان یونانی که گفته بود: «اسراییل و یونان شبیه هم هستند. زیرا هیچ کدام دوستی ندارند.» گفت: «این کشور کوچک [اسراییل] امروز ریشهی تمام شرارتها در دنیا است. آنها مملو از خود بزرگبینی و حماقت هستند. اگر ما (یونانیها) متجاوز نشدهایم به خاطر تاریخ کهنتری است که داریم.» (۴ نوامبر ۲۰۰۳، در گفتگوی تلویزیونی با یک شبکه یونانی)
این مصاحبه وی خشم صهیونیست ها را برانگیخته بود تا جاییکه وی برای كاستن از این خشم حاضر شد كه ۲۷ اوت ۲۰۰۴ با روزنامه اسرائیلی «هاآرتص» مصاحبه كند ولی در این مصاحبه هم حرف هایی زد که خشم صهیونیست ها را بیشتر کرد: «یهودیان بر بانكها و رسانه ها مسلطند... یهودیان با به دست گرفتن این دو عامل قدرت، خود را در جهان صاحب اختیار كرده اند... یهودیان آمریكا بیشتر بانكها و رسانه های عمومی این كشور را قبضه كرده اند، یعنی جیب و مغز آمریكاییان در دست آنان است. از آنجا كه كنترل دولت آمریكا در دست یهودیان این كشور است، آمریكاییان و جهانیان هر بد و خوب آن دولت را به حساب یهودیان می نویسند.» (۲۷ آگوست ۲۰۰۴، در گفتگو با نشریه اسرائیلی هاآرتص)
تئودوراکیس در مصاحبه اخیر اشاره کرده است که زمانی به علت مظلومیت یهودیان در جنگ جهانی دوم، طرفدار اسرائیل بوده است ولی به مرور دریافته است که یهودیان خودشان به نازیهای جدیدی تبدیل شده اند. تئودوراکیس چندی پس از بیان این سخنان در رد اتهام یهودیستیزی گفت: «من همیشه طرفدار ضعیفترها و کسانی که برای عدالت مبارزه میکنند بودهام. و مردمان اسراییل هم جزیی از آنها هستند. من همیشه طرفدار همزیستی مسالمتآمیز بودهام. و این را در عمل، زمانی که در سال ۱۹۷۲ سعی کردم میان آرون و عرفات میانجیگری کنم نشان دادم. اما دقیقا به همین دلیل است که من مخالف سیاستهای شارون هستم. من بارها این موضوع را بیان کردهام، همانطور که بارها نقش سیاستمداران مطرح و روشنفکران و تئوریسینهای یهودی در آمریکا - که سیاستهای دولت بوش را شکل دادهاند - را محکوم کردهام.[vi]
پس از فراگیری بحران جهانی اقتصاد و به تبع آن بحران اقتصادی در یونان، تئودوراکیس در یک مصاحبه تلویزیونی چنین گفته است: «سرمایه داران یهودی آمریکا، در حمله به عراق، پشت سر جورج بوش بودند. همینها پشت سر بانکهای مسئول در بحران اقتصادی هستند که به آمریکا، اروپا و یونان، آسیب زده است.»
و نیز: «من یک ضدصهیونیست هستم.» (فوریه ۲۰۱۱، در گفتگو با شبکه تلویزیونی Hey یونان)
صهیونیستها هم از بعد از این همکاری تئودوراکیس با فلسطینی ها، محدودیتهایی برای اجرای کنسرت توسط او در آمریکا و دیگر نقاط جهان ایجاد کرده اند. او در مصاحبه ۲۷ آگوست ۲۰۰۴ خود چنین می گوید: «یهودیان، بیشتر ارکستر سمفونی های بزرگ دنیا را اداره می کنند. وقتی من سرود ملی فلسطین را نوشتم، سمفونی بوستون قرار بود که کار من را تولید کند. اما این سمفونی توسط یهودیان اداره می شود، برای همین آنها اجازه ندادند که کنسرت پیش برود. از آن زمان تاکنون، من نتوانسته ام با هیچ ارکستر سمفونی بزرگی کار کنم. در هر جایی که ارکستر سمفونی بزرگی بوده است که توسط یهودیان کنترل می شده است، آنها مرا بایکوت کرده اند.» [vii]
به گفته تئودوراكیس، یهودیان آمریكا از آن پس مانع برگذاری كنسرتهای تئودوراكیس در آن كشور شدند و به علاوه، چون دولت یونان خواست انجمن های یهود برای رد اتهامات تئودوراكیس را نپذیرفت؛ مسافرت به این كشور توریستی را محدود كردند.[viii]
او اعتقاد دارد آنچه در واقع چهرهی اسراییل را مخدوش کرده است و آنها را در سوی شر قرار میدهد سیاستهای این دولت است. «من خوشحال هستم. چون که میدانم بسیاری از یهودیان در سراسر جهان و درون این کشور با من موافق هستند و برای عدالت واقعی مردمان خویش مبارزه میکنند. عدالتی که در سایهی عدالت برای دیگران و برای کسانی که برای برقراری صلح در منطقهی خویش و در تمام جهان تلاش می کنند به دست می آید.» [ix]
[i]- شوکت- حمید، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) با تجدید نظر از آغاز تا انشعاب، نشر عطایی، چاپ اول، تهران 1376. ص 334 و صص 19-418.
[ii]- میكیس تئودوراكیس، امید روحانی، فصلنامه جشن کتاب، شماره 5.
[iii]- امید روحانی، همان.
[iv]- ایدئولوژی من: آزادی، صلح، فرهنگ، آیتام احمدی، سایت روزگار، به نقل از ماهنامهی نقدنو، شمارهی ۱۲ و ۱۳
[v]- امید روحانی، همان.
[vi]- آیتام احمدی، همان.
[vii]- آهنگساز مشهور یونانی و سرمایه داران صهیونیست، وبلاگ آرمانشهر، ۸ آبان ۱۳۹۰
[viii]- تئودوراکیس آهنگساز یونانی: کنترل بانکها و رسانه ها در جهان در دست یهودیان است، سایت ویستا، ۸ شهریور ۱۳۸۶
[ix]- آیتام احمدی، همان.
|