راه شماره 9 : حقيقت برو گم شو!
کوچه چهاردهم
گفتوگویی با رحیم مخدومی دربارة نمایش کوچه چهاردهم
محمد سرور رجايي
اشاره:
"شهید حیدری در قطعه 27 بهشت زهرا دفن شده است و شهید عبدالرحیم جمشیدی در همین نزدیکیهای ما، در روستای داوودآباد ورامین .نوجوان افغانی که برای کار به ایران آمده ولی عازم جبهه شد و در آخرین ماههای جنگ، شیمیایی شد و به کاروان حسینیان پیوست. انشاءالله که این شهیدان شفیع ما در روز جزا باشند. "
اينها را رحیم مخدومی، نویسنده و کارگردان نمایش کوچه چهاردهم در سالن فرهنگسرای رازی ورامین مي گويد .
گفت وگویی که در پی می آید پرده کوتاهی است از نمایش کوچه چهاردهم با روایتگری رحیم مخدومی نویسنده ادبیات مقاومت و کارگردان این نمایش.
آقای مخدومی به طرح و ایده این نمایش چطور رسیدید؟
با توجه به مشغله فرهنگی که دارم جایگاه ویژه نمایش را میشناسم. از تاثیر چهره به چهره و نفس به نفس آن بر مخاطب آگاهم ما هر سال در نمایش عاشورایی مان که اواخر محرم روی صحنه میرود یکی از پیامهای عاشورایی را سرمشق کارمان میگیریم که گاهی از فرمایشات مقام معظم رهبری به خصوص از سخنرانی عبرتهای عاشورا الهام گرفته میشود که امسال این قضیه خیلی پررنگتر بود و گاهی هم از پیامهای اصلی دیگر. رویکرد این نمایش در جهت حدیث معروف امام صادق ع است که فرمود: “ کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا” . چون میبینیم بدون آنکه اخلاق عاشورایی حاکم باشد شور عاشورایی به وفور دیده میشود. ما به اندازه سهم و صدای خودمان مي خواستيم این حدیث راهگشای امام صادق ع را در قالب نمایش به گوش عده اي برسانیم.
یکی از راههاي اثبات این حديث آنست که بیاییم مصادیق عملی را نشان بدهیم. ملموسترین و نزدیکترینش هم شهدا هستند. آنچنانکه در لشکر حضرت سیدالشهدا مهاجرین سهم ویژه داشتند. مظلومان تاریخ، مستضعفین کسانی که مورد قهر روابط اجتماعی قرار گرفته بودند ،آنها در نظر حضرت سیدالشهدا جایگاه بلندی داشتند. یکی از آنها غلام آن حضرت است که سیاهپوست هم بوده و از کسانی است که امام بالای سرش میرود و سرش را بر زانو میگذارد. رزمندهای که از ایران میرود و به لشکر سیدالشهدا می پیوندد که عالم و نویسنده هم بوده است و در کربلا بچه ها را درس می داده، پس مرزی وجود نداشته و تمام مرزها شکسته بوده . هرکس که فریاد سیدالشهدا به گوش دلش می رسیده و دلش هم گوش شنوایی داشته خودش را به لشکر آن حضرت می رسانده. از مهم ترین پیامهای حضرت امام حسین ع این است که اسلام مرز ندارد . ما با استفاده از همین پیام آمدیم در این فرصت و توان اندکی که داشتیم، عبدالرحیم جمشیدی را معرفی کنیم که از افغانستان میآید و در جبهههای ایران میجنگد، خونش را در ایران میریزد. این نوع شهادت، احساس وطنپرستی نیست که گاهی به غلط القا میشود. می بینیم در اینجا اصلا وطنپرستي وجود ندارد. هرچه است تکلیف است و ادای دین به اسلام.
نگاه شما در اين نمایش؛ علاوه بر ارزشها یک نگاه فرامرزی هم است. برای بهتر دیده شدن و رساندن پیام آن به مخاطبان بیشتر، چرا در جشنواره تئاتر فجر شرکت نکردید؟
ما معمولا جشنوارهای کار نمیکنیم. چون فضای جشنواره فرهنگ خاص خود را دارد و پذیرفته شدن متن از فرهنگ خاصي تبعیت می کند. ما به دو جهت به این موضوع فکر نمی کنیم. یکی این که نمیخواهیم خودمان را در قید و بند آن فرهنگ خاص قرار بدهیم. زیرا توان ما این است که مخاطب خودمان را جذب بکنیم و حرف را صریح و مستقیم به مخاطبان اصلی برسانیم . دوم اینکه ما فرصت کار جشنوارهای را نداریم. چون در کار جشنواره بخش عمده انرژی صرف این میشود که چگو نه رقابت کنیم . صرف این انرژی قطعا ما را از کارهای دیگر می اندازد . ما زمانی را که برای تولید این نمایش به دست آوردیم، در کنار آن کارهای دیگری هم انجام می دهیم نظیر تالیف، تعلیم و... این بخش جوابگوی کار جشنواره ای نیست. علاوه بر آن که دراین باره فکر نکردیم، بدمان هم نمیآید از فضایی گستردهتر برای اجرا، به این معنی هم نیست که ما با مخاطب کم قانعیم. زیرا فریاد ما فریاد خود ما نیست. ما دوست داریم منبر رفیع تری داشته باشیم، اما نمیخواهیم این منبر جشنواره ای باشد.
برای ارتباط با مخاطب بیشتر، آیا به موضوع تکثیر و تولید انبوه تصويري آن فکر کردهاید؟
خب موضوع تکثیر، تاثیر و آن حس زنده نمایش را ندارد. قطعا فضای بازتر و حمایت جدیتر می خواهد. متاسفانه ما در شهر ورامین حمایت نمیشویم. برای تبلیغ این نمایش دینی در سطح شهر یک بنر هم نتوانستیم بزنیم. هنر بچههای ما گذاشتن انرژی و وقت خودشان است. آنها از استعدادشان هزینه می کنند، توان مالی ندارند که تبلیغات کنند. ما می خواستیم تبلیغاتی با پیامک داشته باشیم. آنها هم از ما دویست هزار تومان پول میخواستند. هیچکس از ما حمایت نکرد و در توان گروه هم نبود چون ما مخارج مهمتر دیگری داشتیم. عدم حمایت گسترده کار هنری را محدود میکند. همانگونه که ما محدود ماندیم، حتی بروشور هم نتوانستيم چاپ کنيم.
چرا؟ مگر برای اجرای این نمایش از شورای شهر، شهرداری یا دیگر نهادهای ورامین درخواست همکاری و حمایت نکرده بودید؟
چرا، هر سال قبل از اجرای این برنامه ما درخواست میکنیم و هر سال هم مسئولین درجه یک شهر جمع میشوند و جلسه میگذارند.
بعد از جلسه خواسته آنها منوط بر این است که به عنوان حامیان اصلی اسمشان در نمایش مطرح بشود. ولی به باور ما این کار خودنمایی است و بد است و مغایر با پیام و اندیشه ماست. حالا آمدیم و زیر این بار رفتیم و نام آنها را هم درشت مطرح کردیم . می دانید نهایت همکاری شان چقدر است. هر ارگان می آیند و می گویند ما صدهزار تومان می پردازیم. این نگاه خیلی تحقیر آمیز است و هزینه لباس بچه ها هم نمی شود. ما امسال یکماه زودتر از تمرینات خود این تقاضا را به شورای شهر دادیم و گفتیم که اجازه ندهید که بیش از این پیام عاشورا تحقیر شود. نگذارید جمع شوند و جلسه بگذارند و بحث کنند و بعد بگویند که ما این قطره را به گلوی این نمایش میچکانیم. شما متولی امور فرهنگی شهر هستید. بیایید مردانه پشت کار بایستید تا ما دغدغه مالی نداشته باشیم. اجازه بدهید دغدغههامان تنها هنرمان باشد. اما از طرف آنها زمانی به این تقاضا پاسخ داده شد که تمرین ما تمام شده بود و وارد ماه محرم شده بودیم، زمان اجرا فرا رسیده بود. در نهایت مبلغ پانصد هزار تومان برای نمایش اختصاص داده شد. پولی که هنوز به دست ما نرسیده است ولی ما هزینه های لازم را از پولهای شخصی انجام میدهیم.
شما علت این عدم حمایت ها را در چه میدانید؟
دلیل اصلی و عمده عدم حمایتها در این است که مسئولین شهر غالبا فرهنگی نیستند. فرهنگی نه به این مفهوم که شغل فرهنگی ندارند. اغلب مسئولین شهر، آموزش و پرورشی هستند. با توجه به این که آموزش و پرورش را رها کرده اند و وارد شدند به مسایل سیاسی، این کار روشنترین دلیل است که اینها فرهنگی نیستند و فکر فرهنگی ندارند و متوجه نیستند که چقدر مسئول اند. آنهایی که درک دارند در حسینیه ها میروند کفشداری می کنند، چای می ریزند و افتخار هم میکنند. اما متاسفانه در قسمت نمایش عاشورایی برای تماشا هم نمی آیند چون درک نمی کنند. گاهی وقت ها با رفتار و حالتی این قدر تحقیرآمیز می آیند، انگار به مجلس ختم آمدهاند. نمایش شروع شده در وسط اجرای نمایش میبینیم که یک دسته با اعوان و انصارشان وارد می شوند، تمام سالن را به هم میریزند. آقایان فکر می کنند افتخار دادهاند و شرکت کردهاند. ده دقیقه بعد هم دوباره در وسط اجرای نمایش بلند میشوند و می روند. احساس منتگذاری را هم دارند و انتظار دارند که از آنها قدردانی هم بشود. این کارها نشان دهنده این است که آنها نمی دانند کار فرهنگی چیست. برهم زدن نظم سالن وحس هنرمند، هنرمندی که در حال اجرای نمایش است.
هنرمندان زیادی را در این نمایش دیدیم از کودک 4-5 ساله گرفته تا پیرمرد. با این همه مشکلات، جمع آوری آنها کار سختی نبود؟
خوشبختانه از این لحاظ ما همیشه سرفراز بودیم. ما در ابتدا با همه این هنرمندان که از دوستان ما هستند صحبت کردیم و گفتیم که شما در یک مجلس حسینی برای کفشداری بیایید. برای کفشداری کردن مجلس حسینی نه کسی اسم شما را مطرح میکنند و نه به شما مزد میدهند . مزد شما با کسی است که باید باشد. به همین دلیل ما حتی بروشور هم چاپ نکردیم. این دوستان با همین نیت جمع شدند. از کوچکترین که چهارسال دارد و آن پیرمردی که فکر میکنم 60 سال داشته باشد. اینها حتی در بعضی موارد از پولشان هم هزینه میکنند تا نمایش سرپا بماند.
|