راه شماره 6 : مهندسي فرهنگي يا ديکتاتوري دکوراتورها
راهکارهاي وحدت مذاهب از خلال تجربه شيعيان عربستان
ميزگردي با حضور دو تن از روحانيون شيعه عربستان
عربستان در کنار مصر يکي از دو کشور عربيست که در حوزههايي رقيب ايران است.رقابتي که انرژي قابل توجهي از هر دو طرف به هدر ميدهد. بخش اعظم اين رقابت نتيجه طبيعي نگاه منحرف خاندان آل سعود به نوع رابطه با شيعيان است. آن طور که نواف القديميروحاني عربستاني ميگويد مردم عادي عربستان اگر دستگاه تبليغاتي بگذارد، چنين نگاهي ندارند. آنچه در زيرميخوانيد خلاصه ميزگردي است که با همکاري دفتر مطالعات جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي و مؤسسه گفت و گوي ديني قم با حضور عبدا... النمر استاد دانشگاه آل البيت، حجهالاسلام غريبرضا و ارتباط تلفني با نواف القديمي(ازعربستان) برگزار شده است
▫▫▫
عبدا... النمر: شبه جزيره عربستان بيش از 2 ميليون کيلومتر و بزرگتر از ايران است. چهار صحرا دارد.يکي از صحراهاي آن که به صحراي بزرگ معروف است، دريايي از رملها وشنهاي متحرک است. اقتضاي چنين فضاي جغرافيايي، بدويت، صحرانشيني وکوچ نشين بودن است. در اين صحرا «واحه»ها به طور پراکنده مشاهده ميشود. در مناطقي که آب وسبزه زاري وجود داشته، مردم سکونت ميکردند.
در300سال اخير باتوجه به تحولات سياسي و تمدني دنياي معاصر، حالت قبيلگي در عربستان نسبت به قبل کمتر شده و انفکاک بين قبيلهها بيشتر مشاهده ميشود، ولي هنوز مزاج وطبيعت قبيله گرايي وجود دارد. به طور مثال اگر انتخاباتي در آنجا برگزار شود، يکي از عوامل بسيار تاثيرگذار در پيروزي نامزدها، حمايتهاي قبيلهاي است. از نظر جغرافيايي هم اين منطقه، بين دومنطقه حاصلخيز قرار دارد. در شمال منطقه «هلال سرسبز» است که در زبان عربي «هلال خضيب» ناميده ميشود. اين همان منطقهاي است که به آن هلال شيعي اطلاق شده است. منظور از هلال سرسبز منطقه شام است که شامل سوريه، مساحت زيادي از لبنان و عراق ميشود. دجله وفرات در اين منطقه قرار دارد وطبيعتا منطقهاي حاصلخيز است.
درجنوب هم يمن قرار دارد که از قديم به خاطر سرسبز بودن و حاصلخيز بودن معروف بود به «يمن السعيد» يعني يمن خوشبخت. در ميانه اين دومنطقه، حجاز قرار گرفته که حالت صحراگونه دارد.
دراين منطقه دو دسته اعراب و عربها(عربان) زندگي ميکردند. اعراب يعني باديه نشينان که فرهنگ پاييني داشتند و در قرآن کريم هم توصيف بدي از آنها شده است. گاهي امروز در زبان فارسي بين اين دو دسته تفکيک قائل نمي شوند و ميان آنان خلط ميشود.
در اين منطقه نه تنها سرسبزي کم است، بلکه صحراها هم درحال رشدند. باد رملها وشنها را حرکت ميدهد. به طوري که باستان شناسان بقاياي نهرها وتمدنها را در صحراها پيدا ميکنند.
اعراب باديه نشين کوچ نشين هستند. ولي عربها وشيعيان در مناطق سرسبز زندگي ميکردند و دراين 700 سال اخير هجرتهاي زيادي به عراق و ايران کردهاند. اين مهاجرتها ريشههاي اقتصادي، سياسي و ديني داشته است. آمدند و در مناطق عربي ايران هم سکونت گزيدند ودر عراق هم قبايلي از اين مهاجران يافت ميشود. به همين جهت حالت درون گرايي و وحدت دروني خودشان را حفظ کردهاند. درمقابل جريانهايي وجود داشت که به شيعه حمله ميکردند
در عربستان شيعيان20درصد جمعيت را تشکيل ميدهند، اما درحجاز يعني مکه و مدينه و طايف 10درصد از کل جمعيت، هستند. شيعيان در مجموع دو تا سه ميليون نفر هستند. و بيشتر درمنطقه شرقي عربستان زندگي ميکنند. حجاز درمنطقه غربي عربستان است.
درعربستان آماري درباره شيعيان وجود ندارد. گفتمان رسمي اين است که در عربستان دولت، متعلق به موحدان واهل توحيد هست و هرکس اينجاست مسلمان است و چيزي به نام شيعه و سني نداريم. همه مسلمان هستند. معناي آن هم اين است که شيعهاي وجود ندارد. اين طور نبوده که قبلاً سني بوده و تحول اعتقادي پيداکنند. شيعيان شرق عربستان اصالت داشتهاند و از ابتدا شيعه بودند.
وضعيت مذهبي و سياسي شيعيان عربستان
با تدبيري که اهل بيت(عليهم السلام) براي شيعيان اين منطقه از ابتدا داشتند، دائماً درحال تقيه بودند و عقايد خود را اظهار نمي کردند. فضاي عمومي به اين سمت بود که به آنها فشار وارد شود. سياستمداران دورههاي مختلف از يک سو و فضاي عمومي از سوي ديگر به آنان فشار مذهبي وارد ميکرد.
در مناطق شيعه نشين، اهل سنّت هم زندگي ميکنند که ارتباطشان با شيعيان خوب است. همزيستي مسالمت آميز دارند. ولي جرياناتي که از مناطق ديگر آمدند در فضاي سياسي و فرهنگي فشار مذهبي زيادي به شيعيان وارد کردند. به شکلي که درمساجد احصاء که منطقه شيعه نشين است اشهد ان علي ولي الله در اذان گفته نمي شد. عزاداريها ومراسم امام حسين(ع) مخفيانه انجام ميشد. هرچند التزام دارند آن را انجام دهند ولي علني انجام نمي شد.
شيعيان عربستان و پيروزي انقلاب اسلامي ايران
حرکتهاي اجتماعي شيعيان بسته و درونگرا بود تا اينکه حرکت انقلاب اسلامي توسط امام خميني(ره) آغاز گرديد. جنبش امام خميني(ره) شيعيان را ازآن بسته بودن وحرکتهاي درون گرا، به سطح عمومي وحرکتهاي اجتماعي کشاند.
قبل از انقلاب ايران، دينداري شيعيان عربستان دينداري فردي بود. درونگرا و محدود به محيط مذهبي و مشغول به آداب و رسومات خاص بود؛ آن هم در حدي که وهابيت اجازه ميداد يعني بسيار محدود و اندک. دينداري به شکل عمومي رونق نداشت چه رسد به نگاه اجتماعي ديني و بيداري اسلامي انتساب به روحانيت نوعي عقب ماندگي محسوب ميشد. روحانيت غير از آموزشهاي محدود عبادي تقريبا هيچ گونه فعاليت تربيتي، اقتصادي و سياسي نداشت. اساسا تعداد روحانيون در مناطق شيعه نشين عربستان بسيار اندک بود.
بعد از انقلاب اسلامي ايران فضاي جديدي براي شيعيان باز شد. البته اين مساله همه مستضعفان جهان را شامل ميشود. بويژه شيعيان که در مناطق مختلفي مثل لبنان وعربستان فعاليتهاي زيادي انجام دادند.
حوادث زيادي از ابتداي انقلاب در منطقه به وقوع پيوست. حرکت امام خميني(ره) جنبش زيادي در منطقه ايجاد کرده و حرکتي بنيادين را به وجود آورد. ولي اين تحول و تغيير هنوز به حالت استقرار و پايداري نرسيده ودرحال گذار است.
تظاهرات مردمي
يک نمونه از حرکتهاي شيعي درمنطقه، درسال 1400 هجري قمري بود. تودههاي شيعه در عربستان در ايام محرم وعاشورا به ميدان آمدند. البته بدون اينکه يک طرح منسجم سياسي پشتوانه اين حرکت باشد. ميخواستند وجود فکري وسياسي خودشان را اظهار کنند. طبيعتاً اين حرکت مردمي با خشونت سرکوب شد و فشارهاي فرهنگي واجتماعي شديدي به شيعيان اين منطقه وارد گرديد.
هجرت و تحصيل ديني جوانان عربستاني
دو سال بعد از پيروزي انقلاب تعداد زيادي از جوانان شيعه عربستان براي تحصيلات ديني به ايران مهاجرت کردند. نزديک به 200 نفر در تهران و حدود 70 نفر در قم مستقر شدند.
طلاب مستقر در تهران، مقلّدان آيت الله شيرازي(ره) بودند و طلاب مستقر در قم مقلدان امام خميني(ره).
گروه تهران بيشتر مرتبط با شهيد محمد منتظري بودند. آنها جريان «تحرير الجزيره العربيه»(آزادسازي شبه جزيره عربستان) را تأسيس کردند و معتقد بودند بايد حکومت عربستان را سرنگون کرد. به جهت ارتباطي که با مرحوم منتظري داشتند، در جريانات مربوط به آيت الله منتظري هم از او حمايت کردند. فعالان اين جريان حجت الاسلامهادي مدرّسي و حجت الاسلام حسن صفار و شخصيتهاي ديگر بودند.
اعضاي اين گروه ابتدا در ايران بودند و الان هم همه در ايران حضور دارند. عدهاي از فعالانشان به سوريه رفتند و آنجا مبارزات خود را ادامه دادند. سپس به انگلستان رفتند. بعد از حضور در انگلستان به عربستان برگشتند. با بازگشت اين گروه به عربستان استراتژي حرکتشان عوض شد. با فهدپادشاه وقت عربستان ديدار کردند و گفتگوهاي مصالحه آغاز شد. توافق کردند که به کشورشان برگردند و مشارکت مدني داشته باشند. بعد از اين گفتگوها تعداد زيادي از مبارزان شيعه از زندانهاي عربستان آزاد شدند. شخصيت محوري اين جريان امروز آقاي شيخ حسن صفار است.
گروه ديگري که در قم بودند، پيرو انديشهها و آرمانهاي امام خميني(ره) بودند. اينها جريان «حزب الله حجاز» و همچنين گروه «تجمع علماء الحجاز» را تشکيل دادند. حجاز نامي بود که امام خميني(ره) براي عربستان انتخاب کرده بود.
حکومت عربستان قبل از فاجعه کشتار حجاج، از گروه طلاب تهراني بيشتر ميهراسيد.به گروه قم ميگفتند شما طلبه هستيد و فقط درس ميخوانيد ولي آنها به دنبال تغيير حکومت هستند. ولي بعد از کشتار حجاج در سال 66 وضعيت عکس شد. امام خميني(ره) فرموده بودند: مومنان در حجاز بايد نقش خود را ايفا کنند. اين سخن امام خميني(ره) تحول اساسي در مشي جريان پيرو خط امام ايجاد کرد. جوانان انقلابي شيعه دور هم جمع شدند تا به دستور امام خميني(ره) عمل کنند.
دو ماه بعد از کشتار حجاج در ماه محرم و صفر، چند انفجار در عربستان انجام شد.
پيش از تشکيل گروه حزب الله حجاز، گروه 23 نفري از مبارزان تشکل پيدا کرده بودند که کشف و دستگير شدند ولي همين تشکل در رسانهها و فضاي عمومي عربستان بسيار تاثيرگذار و حساسيت زا بود.
روحانيون حجازي پيرو خط امام به آمريکا و کشورهاي غربي ميرفتند و دانشجويان عربستاني را تشکل داده براي مبارزه بعد از برگشت به کشورشان سازماندهي ميکردند. در اين مرحله مبارزات هم دستگيريها و زندانها به اوج خود رسيده بود. مرحلهاي از دستگيريها که مربوط به جريان مقلدان آيت الله شيرازي بود در سال 1405 هجري قمري اتفاق افتاد. البته قبل از جريان مصالحه با فهد بود.
جنگ ايران و عراق
بحث ديگري که باعث ايجاد حساسيت بود، جنگ ايران و عراق بود. کشورهاي عربي نسبت به ايران موضع منفي داشتند. شيعيان هم به عنوان "عواملي که طرفدار ايران هستند" در کشورهاي عربي آزار زيادي ديدند. جالب اين است که بدانيد تعداد زيادي از اتباع حجازي در جنگ به نفع ايران شرکت کردند و طلاب حجازي 4 شهيد هم در جبهههاي ايران، در راه اسلام تقديم کردند.
اين نکته مطرح ميشد که شيعيان درکشورهاي عربي از ايران پيروي ميکند. ميگفتند شيعيان گرايش ملي ندارند و به منافع ملي خودشان توجه نميکنند. شيعيان به عنوان عضوي از کشورهاي عربي نسبت به کشور خودشان حساسيت دارند ومنافع ملي خودشان رادرنظر ميگيرند ولي مسالهايي که وجود دارد اختلاف درمصداق منافع ملي است. آيا حمايت نکردن شيعيان کشورهاي عربي از شخصيت جنايتکاري مثل صدام در زمان جنگ و بعد از جنگ در قضيه اعدام صدام، با منافع ملي کشورهاي عربي در تعارض است يا جزيي از منافع ملي اين کشورها به حساب ميآيد؟ بحث اختلاف مصداقي است. هيچ کدام از شيعيان کشورهاي عربي شکي ندارند که بايد به وطن خودشان وفادار بمانند.
نواف القديمي: در عربستان چند صدايي علني وآشکار سياسي نمي بينيم. يعني نمادها و تابلوهاي رسمي براي حرکتها و افکار متنوع فکري وجود ندارد. البته دگر انديشي و تفاوت فکري با "گفتمان رسمي" درسطح انديشمندان، متفکرين و نخبگان وجود دارد. اينها نمي توانند به شکل علني ديدگاههاي خودشان را روشن کنند.
به تعبيري در عربستان پوشيدگي سياسي وفکري و فرهنگي وجود دارد. قدرت را يک جريان سياسي ديني سلفي وهابي در دست دارد.
سلفي گري و معاني آن
واژه «سلفي گري» به معاني مختلفي به کار برده ميشود:
گاهي اوقات براي نامگذاري هر جرياني که به ميراث فکري گذشتگان اعتقاد داشته باشد -حتي اگر اسلام گرا نباشد- استفاده ميشود. مثلاً اين واژه درباره مارکسيستها و يا ملي گراهايي که نگاه محافظه کار و ملتزم به ميراث تشکيل دهندگان مکتبشان دارند به کار ميرود. اين استخدام وکاربرد بر اساس معناي عمومي و کلي واژه است.
ولي در معنايي که ما اکنون به کار ميبريم، جريانهاي اسلام گرايي مورد نظر هستند که به شکل خاص مرجعيت فکري سلف صالح را پذيرفتهاند اينها همان جريان وهابيت هستند.اينها کساني هستند که وحي و اجتهاد" سلف صالح "را معيار فهم ديني خودشان قرار دادهاند و به جريان اهل حديث در ميان اهل سنّت وابستگي فکري دارند.
سلفيت سنتي و سلفيت جهادي
اينها به دو دسته جنبشهاي سنتي وجريانهاي متمايل به جنبشهاي معاصر تقسيم ميشوند. جرياني وجود دارد که سلفيت رسمي وحکومتي است که معتقد به ولي امر و وجوب اطاعت از سلطان و حاکم است. اينها گرايش شديدي بهانديشههاي «محمد بن عبدالوهاب» دارند. اغلب علماي وهابي که معروف هستند وشما گاهي اوقات پيامهايشان را ميشنويد به اين جريان وابستگي فکري دارند. قبل از تشکيل دولت عربستان هم کمابيش وجود داشت. در دوران تشکيل حکومت عربستان اين گرايش به خاطر تحولات سياسي به فردگرايي تمايل پيدا کرد. ولي در 25 سال اخير جنبشهاي سلفي معاصر و حرکتهايي که تکفيري يا جهادي ناميده ميشود احيا شدند. القاعده به اين دسته وابسته است. اينها مقداري عملگراتر از آن جريان سنتيها هستند. تغييرات حاکميت را در استراتژيهاي خودشان درنظر ميگيرند. اينها گرايش تکفيري دارند و با حکومتهايي که شريعت را اجرا نمي کنند، برخورد سياسي و نظامي انجام ميدهند. گرايشهاي اجتماعي و سياسي آنها قوي تر است.
جريان جامي
جريان ديگر جريان جامي است که در عربستان معروف است. اين جريان از نظر فکري به جريان سلفي سنتي تشابه زيادي دارد ولي تفاوت اصلي آنها اين است که همّ و غم و هدف اصلي شان را مبارزه با جنبشهاي معاصر وجريانهاي سلفي مبارز تعيين کردهاند. تمرکز اصلي تفکر آنها اطاعت از "ولي امر" است و معتقدند که جريانهاي جديد تبليغي وجهادي منحرف هستند و با اينها مبارزه زيادي ميکنند.
يکي از ويژگيهاي ديگر جريان جامي اين است که گرايش زيادي به شخص محمد بن عبدالوهاب ندارند، خودشان را سلفي ميدانند و به پيشينيان جريان سلفي بيشتر گرايش دارند. به «احمد بن حنبل» وجريان اهل حديث گرايش بيشتري دارند و به شخص «محمد بن عبدالوهاب» خيلي تکيه نمي کنند.
جريانهاي جنبشگرا
به شکلهاي مختلفي ميتوانيم فعاليتهاي جريانهاي جنبش گرا و غيرسنتي عربستان را تبيين کنيم. از سالهاي 70-60 ميلادي باتوجه به ارتباط با جريانها، مراکز وشخصيتهاي مختلف خارج عربستان اين نوع گرايش بيشتر شد. اين گرايش شاخههاي مختلفي هم دارد:
برخي همان سلفيهاي جديد ونوگرا هستند که با اينکه گرايش سياسي اجتماعي جنبشي دارند و سنّتي نيستند، ولي بازهم تعصبات سخت اعتقادي خود را حفظ کردهاند. با گروههاي مختلف اعتقادي مثل اشاعره، ماتريديه، معتزله و... اختلافهاي اساسي و جدي دارند و مقابله ميکنند همچنين با کساني که گرايشهاي غيرسنتي دارند.
جريان ديگري که ميتوان اشاره کرد اخوان المسلمين است که در عربستان دردهه 70-60 فعال شد. ويژگي اصلي اخوانالمسلمين درکشورهاي مختلف تسامح و مدارا در حرکت سياسي است. با اينکه مباني موسس اخوان المسلمين گرايشهاي سلفي بوده وتمايز داشته، بعضي از پيروان اخوان المسلمين در کشورهايي مثل هند وترکيه گرايشهاي صوفيانه پيدا ميکنند.
اخوان المسلمين درعربستان بااينکه درچارچوب جريانهاي وهابي و سلفي گنجانده نمي شود و بيرون از اين فضا درنظر گرفته ميشود ولي هنوز هم حال وهوا وگرايشهاي سلفي دارند.
جريانهايي مثل ليبرال- اسلام گرايان ترکيبي بين گرايش ليبراليسم واسلامي هستند.
جريان التنوير الاسلامي(روشنگري اسلامي)،هم جرياني است که مباحث جديد را در سطح فضاي فکري وسياسي عربستان تعقيب و دنبال ميکند. برخي مباحث از قبيل: بحث اصلاحات، تکثر فکري وفرهنگي ومذهبي، انتخابات، همزيستي مسالمت آميز، ارتباط با جامعه جهاني، ضرورت ايجاد جامعه مدني، ضرورت عدم تقليد از ميراث گذشتگان و اجتهاد عالمان معاصر، گرايش به تجديد ونوگرايي ديني، گفتگوي بين فرهنگها و تمدنها و همه مذاهب، بحث توسعه ومبارزه با عقب ماندگي تمدني و تاکيد فراوان بر گذر از اختلافات جزيي بين مذاهب براي رسيدن به تقريب و وحدت.
اين جريانات روشنفکري ضرورتاً سلفي نيستند. اينها بيشتر در بين نويسندگان، روزنامه نگاران عربستان پيدا ميشوند و شايد تاثير آنچناني در بين تودهها و پيرواني در ميان ملت عربستان نداشته باشند.
در عوض علما وشخصيتهاي سلفي که گرايشهاي سابق خودشان را رها کردند، نوگرا شدند وبه اين جريان روي آوردند، دربين تودهها پيروان وطرفداراني دارند. در بين شيعيان هم اين جريانها هست و تنوع فکري وفرهنگي وسياسي وجود دارد.
در يمن هم جريان وهابيت فعال است. گرايشهاي موجود در اين کشور چه نوعي از اعتقادات سلفيت ميباشد؟
نواف القديمي: گرايشهاي مشابه با آن چه درعربستان هست، در بين سلفيها و وهابيهاي يمن هم مشاهده ميشود. آن جا هم جريانهاي سنّتي و پيروحاکميت، وجريانهاي اخواني وجود دارد.
البته اين حالت اختصاص به يمن ندارد. درکشورهاي عربي ديگر هم اين تشابه وجود هست. در مصر، سوريه و لبنان هم وجود دارد. نسخههاي مشابه سلفيت عربستاني به کشورهاي ديگر صادر ميشود. باتوجه به فعاليت مالي که درساخت مساجد، مراکز فکري ودانشگاههاي مختلف دارند افکار خودشان را اين کشورها رواج ميدهند.
يمن از نظر جغرافيايي هم مرز با عربستان است. مردم هم رفت وآمدهاي زيادي با هم دارند. در دوراني که در اين مناطق جنگ بود تعداد زيادي از جمعيت يمن به عربستان مهاجرت و مدتي آنجا زندگي ميکردند.اما به دليل اختلافات فکري وفرهنگي با اين کشور، دوباره به يمن منتقل شدند. اين رفت وآمدها در انتقال فرهنگ بي تأثير نبوده است.
آيا در بين گروههاي مختلف سلفي که نام برديد اختلافات و درگيريهاي داخلي وجود دارد؟
نواف القديمي: اختلافاتي وجود دارد که گاهي منجر به تشنج ميشود. اساسي ترين اختلاف برانگيزان جريانهاي تکفيري وجهادي هستند. جريان جهادي و تکفيري، در سطح بين الملل جرياني شکست خورده است. خيلي از آنها در مبارزاتي که داشتند کشته شدهاند وتعداد زيادي از آنها حدود 4-3 هزار نفر در عربستان زنداني هستند. در بين مردم هم ديگر محبوبيتي ندارند. اينها بيشتر اختلاف برانگيزهستند. ولي جريانهاي اصلاح طلب بيشتر سعي ميکنند اختلافات خودشان را به حاشيه برانند و با هم وفاق داشته باشند.
تجربهاي که در سفر به عربستان در ايام حج داشتيم به ما نشان داد که مردم عربستان نسبت به وحدت اسلامي و تقريب مذاهب گرايشهاي خوبي دارند. يعني با اغلب افراد که به شکل ميداني صحبت ميکرديم، قبل از اينکه ما بحث وحدت را پيش بکشيم آنها مطرح ميکردند ما با هم برادريم و نبايد اختلاف داشته باشيم. بااينکه کتابهاي ضدتقريبي و مخالف وحدت مذاهب، در اين کشور بسيار منتشر ميشود.
با اين وضعيتي که ميان تودههاي مردم وجود دارد ريشه اين گرايش عمومي به نظر شما چيست؟
نواف القديمي: جريانهاي جديد در عربستان بيشتر نخبه گرا هستند چون اجازه فعاليت عمومي داده نمي شود و اينها نمادهاي رسمي مشخصي ندارند. به تعبيري زيرزميني فعاليت ميکنند. نود درصد مردم شايد اين شرح و تفاصيلي را که ما دراين جلسه گفتيم، نمي دانند که واقعاً در عربستان، در حوزه فکري چه ميگذرد.
تودههاي مردم متأثّر از تحولات بين المللي و تحت تأثير گفتمان عمومي حاکم بر رسانههاي بين المللي اين گرايشها را دارند.
وقتي فشارهاي آمريکا بر اسلام و مردم مسلمان بيشتر و بيشتر ميشود، مردم هم به وحدت گرايش بيشتري پيدا ميکنند و وحدت گرا ميشوند. به طور مثال درجنگ 33 روزه حزب الله شيعيان واهل سنّت عربستان گرايش زيادي به مقاومت داشتند و براي شخص سيدحسن نصرالله ارزش زيادي قايل بودند. ارتباطات خوبي ميان شيعيان و اهل سنت درآن منطقه برقرار ميشود. وهابيت سنّتي درهمان جنگ به خاطر اين که مردم از حزب الله پيروي نکنند و علاقمندي نشان ندهند، گفتند: کمک به آنها در حکم جنگ برضد اهل سنت است. اين حزب الله برضد ماست! وقتي اين حرفها را مطرح ميکردند دربين تودههاي مردم و اهل سنّت عربستان اين حرفهاي تفرقه آميز، پذيرشي نداشت.
ولي از سوي ديگر مردم عربستان هم از اختلافات سياسي واعتقادي که ميان شيعيان و اهل سنّت در لبنان و عراق و کشورهاي ديگر اتفاق ميافتد، متأثر ميشوند. احساسات مذهبي آنها هم در اين بخش تحريک ميشود. البته اين وضعيت به عربستان هم اختصاصي ندارد. در تمامي کشورهاي اسلامي تاثيرپذيري از اختلافها وجود دارد.
برنامه شما به عنوان نظريه پرداز يک جريان فکري و سياسي در زمينه وحدت گرايي چيست؟ و آينده عربستان را از منظر وحدت گرايي چگونه تحليل ميکنيد؟
نواف القديمي: البته من به نمايندگي هيچ گروهي اين جا سخن نمي گويم. به عنوان يک محقق نظر شخصي خودم را بيان ميکنم. به نظر من رعايت حقوق انسانها و توجّه کردن به اجراي عدالت در رعايت حقوق همه انسانها، چه اين که شيعه باشند يا اهل سنت، بدون توجّه به مذهب آنها، به عنوان يک انسان، ضامن بقاي وحدت و همزيستي است. اگر حقوق انسانها در عرصه مشارکت مدني، در آموزش وپرورش، اشتغال و ساير مسايل مطرح در حقوق بشر معاصر، رعايت شود، اگر به اين مسايل، بدون توجّه به مذهب اهتمام لازم داده شود، اين توجه و اهتمام در کشورهاي اسلامي اساسي ترين عامل براي همزيستي مسالمت آميز ونزديک شدن به آرمان و وحدت بين قوميتها و مذاهب است.
ما در عربستان با روشنفکراني روبرو هستيم که در غرب تحصيل کردهاند و به عربستان برگشتهاند. اعتقاد اين افراد به ضرورت وحدت وهمزيستي بيشتر است. معمولاً با صرف نظر از گرايشهاي مذهبي مسايل را تحليل ميکنند و اختلافات کوچک رادرنظر نمي گيرند.
بنده به شکل مشخص به پروژههاي فکري تقريب مذاهب و ديدگاههايي که در اين زمينه مطرح ميشود اهتمام و توجهي ندارم. معتقدم تاکيد بر اعمال عادلانه حقوق انسانها، اساسي ترين راه تحقق اين وحدت است.
مقبوليت جايگاه فعلي دولت عربستان دربين مردم اين کشور تاچه حد است وتاچه حد بااين اهداف ميتواند دوام بياورد. دوام وبقاي اين حکومت تاچه حداست؟
عبدالله النمر: اغلب اين جنبشهايي که گفته شد، جريانهاي ساخته شده استخبارات و سازمانهاي اطلاعاتي است يا دست کم استخبارات در اين جريانها به شکل اساسي، نفوذ کردهاند. آقاي نواف القديمي هم که فرمودند بعضي جريانها ساخته دست خود نهادهاي دولتي هستند. اساسا اصل حکومت عربستان، ساخته و پرداخته انگلستان است و امروز هم يکي از ابزارهاي آمريکا براي مديريت منطقه است. به هرحال اين فضاي حاکميت ونفوذ استکبار و دشمنان جهان اسلام است. اين جريانهاي فکري و سياسي هم براي آرايش و زيباکردن فضاي فکري و سياسي ايجاد شدهاند. نوع برخورد آنها دو گانه است. ما را بر سر دوراهي قرار ميدهند: با اينها بجنگيم يا همزيستي داشته باشيم؟
ما آماده همزيستي هستيم ولي بسياري از آنها ما را جزو خودشان نمي دانند ومي گويند که شما منافع ملي ما را رعايت نمي کنيد. شما با ما مخالفت ميکنيد. سخن ما اين است: تا کجا بايد منافع ملي را رعايت کنيم؟ مرز اين ملي گرايي را براي ما تعريف کنيد؟ اگر مرز اين ملي گرايي اين است که مقابل ايران بايستيم، و از شخصيت پليدي مثل صدام حمايت کنيم ما نمي پذيريم. هيچ وقت اين تعريف از منافع ملي مورد پذيرش ما نيست.
پرسش مهمي را مطرح کرديد. سوال کرده بوديد: آيا" حکومت" عربستان ادامه حيات خواهد داد؟
پاسخ روشن است: عناصر تشکيل دهنده اينها متکي بر عناصر متوازن انتقال قدرت نبوده واينها به دست آمريکا و انگليس به وجود آمدند و امروز هم با قدرت آمريکا کار ميکنند. به شکل طبيعي هر وقت قدرت آمريکا در منطقه ضعيف شود يا از بين برود، ديگر از پيروان و اتباع آن هم وجودي باقي نخواهد ماند.
|