راه شماره 6 : مهندسي فرهنگي يا ديکتاتوري دکوراتورها
از دستههاي گل تا پرچمهاي سوخته
● عرفان
1. مردم افغانستان از آمريکا و دولت کرزي نااميد شدهاند. سخني که امروز در گوشه و کنار افغانستان از هرکسي شنيده میشود. اين در حالي است که آمريکا ضمن افزايش نيرو در افغانستان سخن از طرح استراتيژيک جديد میزند ولي اروپا حامیمذاکره با طالبان است. آن چنانکه يک کارشناس نظامیانگليس افغانستان را نيازمند يک ديکتاتور میداند.
2. سرهنگ آراسته و قدبلند آمريکايي در پايگاه نظامیبگرام در نزديکي کابل در جلسات خصوصي به نيروهاي جديد اعزامیکشورش به افغانستان، توصيه ميکند که اگر میخواهيد زنده بمانيد در همه حال به اعتقادات ديني و مذهبي مردم افغانستان احترام بگذارند و به زنان نزديک نشويد و آنها را بازرسي بدني نکنيد. وي با چوبدستي بلندي که در دست دارد مناطق ناآرام جنوب افغانستان را روي نقشه براي آنها نشان داده و میگويد: اين مناطق زير نفوذ قبيلهاي القاعده و طالبان است و هنگام اعزام به اين مناطق حتي به مردم عادي هم نزديک نشويد.
3. در شهر آشوب زده خوست مردم در تظاهرات بزرگي پرچم آمريکا و انگليس را به آتش میکشند و شعار مرگ بر آمريکا و انگليس سر میدهند. مردي کهنسالي با صداي درد آوري خبر از بمباران جنگندههاي آمريکايي در شهرشان ميدهد که منجر به کشته شدن افراد غيرنظامیبه شمول زنان و کودکان شده است. او میگويد: نيروهاي آمريکايي به بهانه طالبان، القاعده و يا اسلحه وارد خانهها ميشوند و باعث بيحرمتي خانوادهها میشوند.
4. نمايندگان مجلس افغانستان در جلسه علني از آمريکا و کشورهاي عضو ناتو میخواهند که حملات نظامیشان را در افغانستان سامان ببخشند و بيش از اين باعث قتل عام مردم عادي نشوند.يکي از نمايندگان از قانونمند شدن حضور نيروهاي آمريکا و متحدانش در افغانستان سخن ميگويد و خواستار ارائه طرح زمان بندي شده براي خروج نيروهاي خارجي از سوي دولت به مجلس میشود.
5. مردم افغانستان از نا امني، کشتار غير نظامي، نبود رفاه اجتماعي، کار و تحقق نيافتن وعدههاي غرب به ستوه آمدهاند. حتي آناني که با دستههاي گل به استقبال نيروهاي آمريکايي و آيساف رفته بودند، امروزه با نا اميدي و سرخوردگي به وعدههاي جديد آنها میانديشند. اميد به زندگي در افغانستان بسيار پايين آمده است و موج جديدي از مهاجرتهاي گسترده در حال شکل گيري است. امروزه کسي را نمیتوان در افغانستان يافت که چشم اندازي روشني به آينده داشته باشد. دولت افغانستان نيز با وعدههاي بادآورده توسط رسانههاي ملي مردم را به آينده بهتر نويد ميدهند و از "انتخابات آزاد،" "سرکوب دشمنان افغانستان" و "امنيت سراسري" سخن میگويند. اين درحالي است که تنها سي درصد مناطق جنوبي افغانستان در دست دولت است. افزايش کاشت و برداشت مواد مخدر در استانها ي جنوبي افغانستان در سال جاري نشان از قدرت القاعده و طالبان در اين مناطق دارد. ميليونها دلار از کمکهاي جهاني بي هيچ واکنشي حيف و ميل میشود و مردم فقط مبالغ نجومیآن را از رسانهها شنيدهاند. دولتي که غرق در فساد اداري است نمیتواند وضعيت جامعه را سامان بدهد و با جابه جايي مهرهها هم چيزي عوض نخواهد شد.
6. زمزمه همکاري مستقيم انگليسيها با طالبان از همه سو به گوش میرسد. امروزه همه میدانند که نيروهاي انگليسي مخفيانه به طالبان اسلحه و پول میدهند. اين موضوع را همه مردم عادي افغانستان میدانند و حتي رسانههاي آزاد آشکارا از آن سخن میگويند.در اين اواخر نيروهاي آمريکايي هم به همکاري با طالبان متهم اند. مردم میگويند: اسلحه و نوع مواد غذايي که در دست نيروهاي آمريکايي و سربازان دولتي ديده میشود، در قرارگاههاي طالبان به وفور يافت ميشود. حال اين شايعه باشد يا حقيقت مذاکرات مستقيم دولت افغانستان با طالبان به همت پاکستان و عربستان سعودي به اين شايعه قوت بخشيده است. اين زمزمه زماني بيشتر میشود که غربيها از شکست نظامیدر افغانستان سخن میگويند و دولت کرزي را به بي کفايتي در امور اجرايي به ويژه امنيت و فساد اداري متهم میکنند. کرزي نيز ملا عمر را به صلح و بازگشت فرا میخواند و خود را براي نامزدي در انتخابات آينده آماده میکند. اين در حالي است که شايعه نامزدشدن زلمیخليل زاد آمريکايي افغانستاني، بيش از هر زمان ديگر بر زبانهاست.
7. در افغانستان ديگر کسي باورش نمیشود که جنگ پايان میيابد و امنيت پايدار برقرار میشود. آنان بر اين باورند که نيروهايي خارجي در تمام ناآرامیهاي دست دارند و باني تمام سياستهاي غلط در منطقهاند. آنان کشور خود را با حضور نيروهاي خارجي در يک سراشيبي جديدي از خشونت و ناامني ميبينند. اين نااميدي و سرخوردگي مردم به زودي به خشم و تنفر عميق بدل خواهد شد؛ خشم و نفرتي که امروزه جرقههاي آن را به وضوح میتوان در گوشه وکنار افغانستان از نيروهاي آمريکايي و آيساف مشاهده کرد.
|