راه شماره 20-21 : رستاخیز عزت لگد مال شده
سجدههای طولانی چشمهای بارانی
روایتی از زندگی و شهادت استاد شهریاری
از زبان خانم قاسمی،همسر شهید

خانم دکتر قاسمی به عنوان اولین سوال علاقه مندیم از سلوک اخلاقی آقای دکتر شهریاری در منزل بدانیم .
مقام و مسئولیتهاي علمی ایشان ایجاب نمیکرد که اوقات فراغت زیادی داشته باشند و یا وقت زیادی را به کارهای منزل اختصاص دهند و چون من همکار ایشان بودم، درک مسائل برایم آسانتر بود. بنابراین سعی میکردم، مراعات ایشان را از این لحاظ بکنم و اگر گاهی اصرار بر حضور ایشان در منزل میکردم به خاطر نیاز بچهها به پدر بود. ایشان رعایت اهل منزل را زیاد میکرد. به هیچ وجه به دنیا و ظواهر آن دلبستگی نداشت. ما بعد از ازدواج در خوابگاه متاهلی و با حداقل امکانات زندگی ميکردیم. در آن خانه محقر از زندگی خود بسیار لذت ميبردیم و نه تنها ما بلکه اطرافیان هم به زندگی ما افتخار ميکردند. در زندگی بسیار به رضایت من اهمیت میداد به گونهای که اگر هم اختلاف سلیقهای وجود داشت تا جایی که با اصول منافات نداشت ایشان کوتاه میآمدند. درباره رابطه با اقوام معتقد بودند هر جایی که حرام خدا حلال بشود، نباید حضور پیدا کنیم و این امر، برای ما و نیز اقوام جا افتاده بود . بسیار به صله رحم توجه میکردند. به اقوام سر میزدیم و روابط گرمی داشتیم. با من بسیار مهربان بودند. با بچهها بسیار دوست بودند؛ دوستی صمیمی و واقعی. تا حد امکان، حتما وقتی را به آنها اختصاص ميدادند.
از ویژگیهای شخصیتی آقای دکتر بفرمایید.
از ویژگیهای بسیار جالب ایشان این بود که هرگز دست تقاضا به سوی کسی دراز نمیکرد، اما در عین حال هرگز دست نیاز کسی را نیز رد نمیکرد. بهخاطر ارادت خاص ایشان به ائمه اطهار(علیهمالسلام) و بخصوص حضرت زهرا (علیهاسلام) در روز شهادت خانم در منزل ما مجلس روضه مردانهای برپا میشد و ذکر فضایل و مصائب حضرت بیان میشد. در ماه مبارک رمضان تقید خاصی به دادن افطاری داشتند و در رسیدگی به امور ایتام و سرپرستی آنها تلاش فراوانی داشتند. در محل زندگی قبلیمان به اتفاق روحانی مسجد، گروهی را تشکیل داده بودند و صبح روزهای جمعه بین خانوادههای مستمند و بیبضاعت ارزاق پخش میکردند و تقید داشتند که حتما خودشان در پخش ارزاق حضورداشته باشند؛ پس از برگشت از این کار تا ساعتها منقلب بودند. بسیار مقید به انجام آداب اسلامی بودند تا جایی که به یاد ندارم زمانی که ایشان بیوضو بوده باشند، قبل از خواب، قبل از خروج از منزل وضو میگرفتند. به سبقت در سلام بسیار پایبند بودند. حتی در برخورد با بچهها ابتدا ایشان سلام میکردند و متواضعانه رفتار مینمودند. خیلی از رفتارهای ایشان برای بچهها ملکه شده است. دلمشغولی نماز اول وقت را داشتند، تا جایی که تقید به ادای نماز اول وقت در مسجد و حتی حین مسافرت در کنار جاده از ویژگیهای ایشان بود. خیلی وقتها در منزل چهار نفره نماز را به جماعت میخواندیم. در نماز حالت عرفانی، سجدههای طولانی، اشکهای سوزان، قنوتهای عرفانی داشت و بعد از نماز بسیار دعا میکردند که همه این حالات بهویژه در نماز شب بیشتر جلوه داشت.
از احساس ایشان بعد از شهادت دکتر علیمحمدی بفرمایید.
ما خیلی سال قبل از شهادت دکتر علیمحمدی، خطرات را متوجه شده بودیم، تذکراتی به ما داده بودند. از نقشههای شوم اسرائیل در ترور دانشمندان هستهای مطلع بودیم لذا مراقبتهایی میکردیم و نسبت به زندگیهای عادی محافظت بیشتری داشتیم، آموزشهایی را به بچهها داده بودیم. پس از شهادت دکتر علیمحمدی که مرد بزرگی بودند و خداوند روح ایشان را قرین رحمت کند، این مسائل جدیتر شد، از طرف مسئولین تذکرات جدیتری داده شد. ما هم مسئله امنیتی را جدیتر گرفتیم. بهخصوص در منزل قبلی که از نظر امنیتی بسیار احساس خطر میکردیم؛ بهرغم اینکه خود آقای دکتر خیلی خودش را در قید و بند این مسائل قرار نمیداد و میگفت تا خدا نخواهد اتفاقی نمیافتد. هر وقت ایشان میخواست از منزل خارج شود ابتدا من بیرون را کنترل میکردم یا وقتی زنگ میزدند من پاسخگو بودم یا از حضور آقای دکتر در جلوی پنجره ممانعت میکردم. بهرغم اینکه یقین دارم روزی که خدا دکتر را آفرید، بنا به حکم تقدیر لحظه شهادت ایشان را هم تعیین کرد اما مسئولین میبایستی در انجام وظایف خود دقت بیشتری بکنند که من از روی وظیفه و در جهت آموزش، آمادگی و حفظ دانشمندان هستهای از خطرات احتمالی، این تذکرات را به مسئولین دادهام. چون اینها فقط به خودشان یا خانوادهشان تعلق ندارند، بلکه سرمایههای مملکت هستند.
شما بهترین راوی واقعه هستید لطفا از روز حادثه بفرمایید.
روز دوشنبه، بهعلت آلودگی هوا و زوج و فرد بودن، نمیتوانستم با ماشین خودم بروم. لذا به پیشنهاد دکتر و بهرغم اینکه من ساعت 10 کلاس داشتم، با ایشان همراه شدم. البته من هرچه که از آن حادثه فاصله میگیرم، این همراه شدن با دکتر را لطف بزرگ خداوند میدانم. چون در غیر این صورت تحمل این ضایعه بزرگ برایم صد چندان سختتر میشد و زخمی شدن من رحمت الهی بود تا با این ضایعه بهتر کنار بیایم. 500 متر از اتوبان ارتش را طی نکرده بودیم که با ترافیک ابتدای اقدسیه مواجه شدیم، راننده سرعت را کم کرد تا از منتهی الیه سمت راست به سمت دارآباد برود که در همان موقع موتوری در کنار درب جلو ماشین که آقای دکتر نشسته بود قرار گرفت، در آن لحظه من حتی صدای برخورد چیزی را با ماشین احساس کردم ولی فکر کردم برخورد جزیی موتور با ماشین است. در همین حین راننده داد زد که دکتر برید بیرون. من که عقب نشسته بودم به سرعت پیاده شدم و همان لحظه صدای دکتر را شنیدم که میپرسید چی شده؟ معمولا آقای دکتر در مسیرها و ترافیک از وقت استفاده میکردند و به مطالعه پروژهها یا تز دانشجویان میپرداختند و یا تفاسیر قرآن آیتالله جوادی آملی را گوش میدادند، روز حادثه نیز ایشان مشغول مطالعه بودند و بعد از فریاد راننده، ایشان دستش را برد که کمربند را باز کند ، من به این فکر افتادم تا دکتر کمربندش را باز میکند من در جلو را باز کنم تا سریع تر پیاده شوند. دستم را بردم به سمت درب ماشین که بمب منفجر شد و مرا به سمت عقب ماشین پرت کرد. در تلاش بودم تا بلند شوم. دیدم نمیتوانم حرکتی کنم. خودم را به سمت درب جلوی ماشین روی آسفالت کشیدم و دیدم درب کاملا سوخته، تا جایی که دید داشتم، دیدم دکتر سالم است اما سرشان به سمت صندلی خم شده بود. البته بعدا گفتند که پای راست و دست چپ دکتر کاملا از بین رفته بود. همان لحظه دکتر به ملکوت پرواز کرده بود و من در اثر شدت جراحت وارده و در حسرت دیدن چهره مجید برای آخرین بار توسط نیروهای امدادگر به بيمارستان منتقل شدم.
همه همکاران و دانشجویان استاد متفق القول از اخلاق معلمی ایشان یاد ميکنند. لطفا بیشتر از این خصیصه استاد بگویید.
من از زمانی که با ایشان آشنا شدم، ایشان همواره معلم بودند. بعدها شنیدم که قبل از آن هم معلم بوده اند، یعنی از ورودشان به دوره لیسانس و در سال 63 به گفته دوستان قدیمی و بچههای رزمنده، ایشان تلاش فراوانی در راه آموزش و تقویت بنیه علمی رزمندهها صرف میکردند. در بحث تدریس سعی میکردند هر آنچه را میدانند، تمام و کمال به شاگردانشان یاد دهند. با دانشجویان ارتباطی دوستانه، همراه با جدیت در کار داشتند.
حل مشکلات خانوادگی دانشجویان، کمک به تسهیل امر ازدواج دانشجویان، رابطه پدرانه و برادرانه با دانشجویان از خصیصههای ایشان بود. چه بسیار دانشجویانی که من و دکتر موجب سر گرفتن ازدواجشان شدیم و اکنون زندگی خوبی در کنار همسر و فرزندانشان دارند.
بچهها دکتر را محرم رازهایشان میدانستند و این نبود مگر بخاطر همدلی، رأفت، اهتمام به حل مشکلات و روابط صمیمانهای که دانشجویان در دکتر میدیدند. یکی از دانشجویان دکتری که اکنون همکار ما هستند جمله خوبی درباره دکتر دارند که "دکتر شهریاری دانشجوی قد کوتاه بیرون نداد" یعنی آنقدر به دانشجویانش بها ميداد و آنقدر اعتماد به نفس آنها را پرورش ميداد که از عهده سختترین کارها برمیآمدند. تمام دانشجویان ایشان در کارشان سرآمد هستند. کاری را که دکتر خودش طی 7 یا 8 ماه کار فشرده یاد گرفته بود با یک کارگاه آموزشی دو روزه در اختیار دیگران میگذاشت و آن را به آنان آموزش میداد. بچهها را وادار به انجام پروژه میکرد تا با کار عملی تسلط لازم را پیدا کنند.
حرف آخر...
از تلاش همه دست اندرکاران برای شناساندن ابعاد شخصیتی دکتر شهریاری ممنونم. استاد گرانقدر جناب آقای طیب از دوستان قدیمی و صمیمی دکتر در وصف ایشان بسیار زیبا گفتهاند : "دانش و مقام علمی ایشان به منزله صفرهایی است که در جلوی قامت ایمانی ایشان تجلی پیدا کرده است." علاقه مندم نسل جوان ما با سیره زندگی و به خصوص بعد ایمانی و اخلاقی ایشان و همچنین بعد علمی و کارهای بزرگی که در این زمینه انجام داده اند، آشنا شوند . اگر از این هزاران خواننده فقط تعداد معدودی، برخی از خصایص دکتر را سرلوحه منش و زندگی خویش قرار دهند، به نظرم تاثیر خود را در جامعه جوان و نیازمند ما خواهد گذاشت. از ملت عزيزمان كمال تشكر و قدرداني را دارم كه مراسم اين شهيد را كه فرزند اين ملت بود باشكوه برپا كردند. امیدوارم شهید عزیزمان شفیع ما و تمام این دوستان باشند.
|